دلهای بزرگ و احساس های بلند ، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند . عشق هایی که جان دادن در کنارشان آرزوئی شورانگیز است. اما کدام معشوقی مخاطب راستین چنین عشقی تواند بود؟ ، این عشق ها همواره در فضای مهگون و جادوئی اسطوره و افسانه سرگردان اند و در دل کلمات شعر و در حلقوم ناله های موسیقی و در روح ناپیدای هنرها و یا در خلوت دردمند سکوت و حسرت و خیال و تنهائی چشم براه آمدن کسی که می دانند نمی آید! راستی چرا عشق ها راست اند و معشوق ها دروغ ؟ وانگهی عشق مگر نه بیتابی شورانگیز دل ها است در جستجوی گم کرده خویش ؟
رنج « تلخ » است ولی وقتی به « تنها »یی می کشیم تا دوست را به یاری نخوانیم برای او کاری می کنیم و این خود دل را شکیبا می کند. طعم توفیق را می چشاند.....
.... و چه « تلخ » است لذت را « تنها » بردتن و چه زشت است زیبایی ها را « تنها » دیدن و جه بدبختی آزار دهنده ای است « تنها » خوشبخت بودن !!!در بهشت « تنها » بودن سخت تر از کویر است.... در بهار هر نسیمی که خود را بر چهره ات می زند یاذ « تنها »یی را در سرت زنده می کند.
« تنها » خوشبخت بودن خوشبختی ای رنج آور و نیمه تمام است. که « تنها » بودن بودنی به نیمه است و من برای نخستین بار و آخرین بار در هستی ام رنج « تنها »یی را احساس کردم.... .
.. و اما حدیث ما و شریعتی مثال فیل در داستان مولوی است .
هر کس برداشتی و هر کس فهمی .
ما مجبوریم برای شناخت شریعتی به سراغ خود او برویم.
اندیشه ی شریعتی اندیشه ی زندگی است ، با چندین بعد .
شریعتی در جستجوی انسان کامل است ، این است که نمی توان پیرو شریعتی بود و بر ظلم به نام دین چشم بر بست . که نمی توان پیرو شریعتی بود و بر فقر به نام آزادیخواهی چشم بر بست . که نمی توان پیرو شریعتی بود و بر عقب ماندگی و جهل به نام هویت ملی چشم بر بست . که نمی توان پیرو شریعتی بود و بر بی معنایی و تقلید به نام جهان مدرن چشم بر بست.
شریعتی ما را آزاد ، آگاه ، عدالت طلب و اصیل می خواهد و این دعوتی است آرمانی ، و به همین دلیل به کار روزگار ما می آید . به کار این روزگاری که ، الگو ها همه مندرس شده ، همه بت ها شکسته و همه بهشت ها جهنم ، همه آرزو ها یاس و نسلی ساخته در به در، نسلی که قرار بود مکتبی باشد ، دین دار ، انقلابی ، نه شرقی نه غربی و امروز در جستجوی فرار است . هر جا که اینجا نیست.
و اما این نسل در به در چرا به سراغ شریعتی می رود ؟ پاسخ ما را خود او داده است:
من همه امیدم برای آینده این ملت به همین هاست ، همین بی قالب های آزاد آگاه و تشنه .
شریعتی به ما اعتماد کرد و اعتماد ما را نیز به دست آورد .
ما هم نسلی هستیم که با سماجت در دوست داشتن او نگذاشت که اندیشه هایش به مرده ریگ بدل شود.
ادامه مطلب ...
پنجشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1387 ساعت 07:07 ب.ظ