زمانی بر امتم خواهد گذشتکه پنج چیز را دوست میدارند و در ان حال پ

زمانی بر امتم خواهد گذشتکه پنج چیز را دوست میدارند و در ان حال پنج چیزرا فراموش میکنند
دنیا را دوست میدارندو اخرت را فراموش میکنند
اموال وثروت فراوان را دوست میدارند و حساب رسیدگی به ان را در روز رستخیز فراموش میکنند
زنان رادوست میدارند حوریّه هارا فراموش میکنند
کاخ ها را دوست میدارند وگور های خود را که سرانجام در ان دفن خواهند شد فراموش میکنند
خویشتن را دوست میدارند و پروردگار را فراموش میکنند انان از من بیزارند و من از انان بیزارم
پیامبر بزرگ اسلام

قبر همواره به پنج سخن ندا می کند و می گوید.....

قبر همواره به پنج سخن ندا می کند و می گوید:
ای فرزند آدم ؛
بر پشت من راه می روی و بازگشتت در درون من خواهد بود،
بر پشت من شادی می کنی و سرانجام در درون من اندوهگین خواهی بود،
بر پشت من مرتکب گناه می شوی و در درون من شکنجه خواهی شد،
بر پشت من می خندی ودر درون من خواهی گریست،
بر پشت من غذای حرام می خوری با اینکه کرمها در شکم من تورا خواهند خورد.

قبرهمواره پنج سخن به انسان می گوید ....

قبرهمواره پنج سخن به انسان می گوید :
اول من خانه ی تنهایی شما هستم پس لازم است در هنگام حرکت به سوی من انیسی را همراه خود بیاورید،
دوم من لانه ی مارها هستم بنابرین در این وقت تریاک که ضد زهراست با خود همراه بیاورید،
سوم من خانه ای تاریکم چراغی با خود همراه داشته باشید،
چهارم من خانه ای از خاک برای شما هستم باخود فرشی همراه بیاورید،
پنجم من خانه ی فقر و تنگدستی شما هستم باخود با گنجی از ثواب حرکت کنید.









مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرگ

قبل از آنکه بمیرید خود را بمیرانید.
امام صادق

برای انتخاب مکان سخت نگیرید، به آخرین مکان بیندیشید!
اقبال لاهوری

اگر می‌دانستید، یک محکوم به مرگ، چقدر در آرزوی بازگشت به زندگی است، آنگاه قدر روزهایی را که با غم و اندوه و نگرانی و بدخلقی می‌گذرانید، می‌دانستید.
بو علی سینا

هرگاه در گوشه‌ای از زمین، خونی به ناحق ریخته شود، همه مردم جهان دستشان بدان آلوده است.
داستایوسکی

برای تولد و مرگ چاره‌ای نیست. پس بهتر است از زمان حدفاصل اکثر استفاده را ببریم.
جرج سانتابان

زندگان، مردگان هستند که ایام مرخصی‌شان را در این دنیا می‌گذرانند.
مترلینگ

دانشمند در شمار زندگان است، اگر چه مرده باشد و نادان در شمار مردگان است اگر چه زنده باشد.
امام علی

صاحب اراده، فقط پیش مرگ زانو می زند، وآن هم در تمام عمر، بیش از یک مرتبه نیست

وقتی شخصی گمان کرد که دیگر احتیاجی به پیشرفت ندارد، باید تابوت خود را آماده کند

کسی که به امید شانس نشسته باشد، سالها قبل مرده است

برگ در انتهای زوال می‌افتد و میوده در ابتدای کمال!
بنگر که چگونه می‌افتی، چون برگی زرد یا سیبی سرخ؟!
منبع http://norouzian.com

آزادی از دید امام علی

آزادی فردی داشتن، یعنی حق این که در زندگی کدام قفس را برگزینیم.
برتراند راسل

همه کس آزادی را دوست دارد، اما فقط برای خودش و نه برای دیگران.

هر چه قفس تنگ‌تر، آزادی شیرین‌تر.

آزادی در بی‌آرزویی است.
شمس تبریزی

مرد آزاده، به مقتضای زمان و مکان رفتار می‌کند اما خود را زیر دست نمی‌سازد، اما مرد عامی فرمانبر و زیردست است، اما موافق زمان و مکان حرکت نمی‌کند.
کنفسیوس

معنی حقیقی آزادی، "مسوولیت" است. به همین جهت است که اغلب از آن می‌ترسند.
برنارد شاو


اگر می‌خواهی آزاد باشی، درخواست نکن!
http://norouzian.com

فرازی از صحیفه ی سجادیه

# ستایش برای خداست؛ آن نخستینِ بی‌آغاز و آن واپسینِ بی‌انجام.
او که دیده‌ی بینندگان از دیدنش فرو مانَد، و اندیشه‌ی وصف کنندگان ستودنش نتواند.
# آفریدگان را به قدرت خود آفرید،
و به خواستِ خویش بر آنان جامه‌ی هستی پوشید.
آن‌گاه ایشان را به راهی که می‌خواست رهسپار کرد،
و به جاده‌ی محبّت خود روان گردانید.
# آفریدگان نتواند از حدّی که خدا برایشان مقرّر ساخته است، قدمی پیش و پس بگذارند.
برای هر یک از آنان روزی‌ام معلوم و به اندازه قرار داده است؛
آن گونه که هیچ کس نتواند از آن کس که خدا فراوان به او داده، چیزی بکاهد،
و به آن کس که اندک به او بخشیده، چیزی بیفزاید.
# سپس برای زندگی‌اش پایانی مشخص و زمانی معیّن قرار داد که با روزهای عمرش به سوی آن گام بر می‌دارد،
و با سال‌های روزگار خویش بدان نزدیک می‌شود؛
تا چون واپسین گام‌ها را بردارد
و عمرش به سرآید، جان او را بستاند
و به سوی پاداش بسیار یا عذاب وحشت‌بار خود روان سازد،
«تا آنان را که بد کرده‌اند، به سبب کردارشان، سزا دهد،
و آنان را که نیکی کرده‌اند، جزا بخشد»؛ و این، نشانِ دادگری اوست. ادامه مطلب ...

{99 نام خداوند تبارک و تعالی به همراه معانی مختصر}

1. رحمن:بخشاینده جمیع مخلوقات.
2. رحیم :مهربان بر بندگان .
3. مملک :پادشاه فرمانروا،برجمیع مخلوقات.
4. قدوس :پاک از همه عیبی و نقصانی.
5. سلام :پاک وبی عیب از نکوهش و نقایص.
6. مومن :راست کننده وعده های خویش .
7. مهیمن :خدا اگاه است بر جمیع نهانیهاواشکارا.
8. عزیز :ارجمندوبزرگواری ومنزه ازسود و زیان و کفر وایمان.
9. جبار :بازدارنده مخلوقات بد.
10. متکبر:ظاهرکننده بزرگواری خود به برهان قاطع،بر اهل آسمانها وزمینها.
11. خالق:افریدگار هر چیزی بر مقداری واندازه که شاید.
12. باری : افریننده هر چیزی به صفتی وخاصیتی .
13. مصور:تصویرکننده هرچیزی به صورت مخصوص وشکلی که بدان ممتاز گردند، از یکدیگر.
14. غفار:پوشاننده زشتی ها و معایب بندگان از انواع گناه و تقصیرات.
15. قهار:شکننده ی گردن هر گردنکشی ،به انواع رنج و خواری
16. وهاب:بخشاینده به انواع عطاهاو همت ظاهری و باطنی بندگان بی غرض
17. رزاق:روزی دهنده ی هر روزی خواری ،بدان قدر که غایت او باشد.
18. فتاح:گشاینده ی هر کار بسته.
19. علیم :خدای دانای در هزلریا،بر همه ی بودنیهااز نیک و بد، تا ابد.
20. قابض:خدای نیک کننده ی انچه خواهد،به عدل و حکمت خویش.
21. باسط:خدای فراخ کننده ی آنچه خواهد ،به حکمت خویش.
22. خافض:فرود اورنده ی آنچه خواهد،به علم قدیم و قدرت بالغه ی هر چه در اراده ی او بود.
23. رافع:دارنده ی آنچه خواهد،از مرتبه ی اسفل به اعلا درجه در رفعت.
24. معزّ:عرت دهنده ی آن را که خواهد بعدازخواری.
25. مذلّ:خوار و ذلیل گرداننده ی آ را که خواهد.
26. سّمیع:شنونده ی هر رازی.
27. بصیر:بیننده ی چیزهای آشکارا وپنهانی.
28. حکم:داد دهنده و جدا کننده به حکم خویش میان خلق،حق را از باطل.
29. عدل:خداوند راست کردار وراست گفتارو دارنده ی هر چیزی بر حدّو مقدار آن چیز.
30. لطیف:خداوند رساننده ی نیکوئیهاو نعمت های پوشیده بر بندگان به آسانی،چنانکه او را عملی نباشددر آن ودر دنیا،هیچ کس اسرار آن را نداند.
31. خبیر:خدای آگاه برنهانیها.
32. حلیم:بردبار وتاخیر کننده در عقوبت عاصیان ،می داند که غایب شدن ار آن عالم قدیم،ممکن نباشد.
33. عظیم:خداوند بزرگ و بزرگواری او زیاده از آن استکه وهم واراک،او را دریابد.
34. غفور:آمرزنده ی جرم و جنایت بسیار از معاصی.
35. شکّور:دهنده ی کرامت بسیار،به اندک طاعتی ومحقّر خدمتی.
36. علیّ:بزرگواری که منزّه است از شرک و شبیه.
37. کبیر:خدای بزرگ وپاک است،ذات او از صورت و خیال و شبه و خیال.
38. حفیظ:نگاه دارنده ی هر چیری از آنچه آفت او بود.
39. مقیت:خدای تواناست بر نگاه داشتن هرچیزیو هر کاری به قدر و مقدار آن.
40. حسیب:خدای ،پسندیده کافی است خلایق را ،در قضا کردن حاجات و دفع بلیّات.
41. جلیل:خدای بزرگوار به ذات وجمیع صفات.
42. کریم:خدای پاک است و صفت نیکو داردو درگذرنده ی جرمو تقصیر از بندگان گناهکارپریشان روزگار.
43. رقیب:نگاه دارنده ی همه کس وهمه چیز،در همه حال.
44. مجیب:خدای،اجابت کننده است آن را خواند وخواهد.
45. واسع:خدا گشاده است فضل و رحمت او،و قهر وعدل اوورساننده ی این جمله است،بر بندگان.
46. حکیم:خدای تعالی صواب کار است و بسیار معانی پوشیده در گفتار و کردار.
47. ودود:خدای تعالی دوست مطیعان است و دوست دارنده ی هر دوست فرمانبردار.
48. مجید:خدای ،پاک و منزه است از گرفتن زمان و مکان و رساننده ی آثار و بزرگواری به هر کس.
49. باعث:برانگیزاننده ی هر نفس و تن مرده،و پیدا کننده ی هر چیزی زنده.
50. شهید:خدای تعالی آگاه و بینا است،بر همه ی چیزهای اندک وبسیار،نهان و آشکار.
51. حقّ:خدای هست، وهستی او بدرستی،وسزاواربه خدائی.
52. وکیل:خدای پیش برنده یآن چیز که بدو تفویض است وکیل گشته است، مر بندگان متوکل را.
53. قویّ:خدای توانا است بر هر چه خواهد.
54. متین:خدای استوار کار.
55. ولیّ:خدای نیکو دارنده ی دوستان وبندگان پاکیزه اعتقاد.
56. حمید:خدای ستوده است به ذات خویش ،به سبب ذکر وستایش و پرستش بندگان وپنداشت هربد گمان.
57. محصی:خدای داناست برعدد هر چیزی.
58. مبدئ:آفریننده ی هر چیزی بی علت و حاجت.
59. معید:خدای بازبرنده ی هر چیز فانی وناچیزمرده وزنده،به اول حال خویش.
60. محیی:زنده کننده وجان دهنده ی هر جماد مرده.
61. ممیت:میراننده ی هر زننده.
62. حیّ:رنده ی پاینده،از ذات خویش نه از سبب دیگر.
63. قیّوم:خدای قایم و پاینده به ذات خویش است،نه به واسطه غیر.
64. واجد:خدای تواناست بر هر چه خواهد.
65. ماجد:بزرگوار به هنگام عطا دادن جهت صواب اعمال ،و در وقت عطازیاده از یافت عقول کننده.
66. واحد:خدای تعالی یگانه است،در صفات الوهیّتو پادشاهی خویش.
67. احد:یگانه در یگانگی،و بی همتایی در ذات خویش.
68. صمد:خداوند،معبود و پناه همه ی نیازمندان استدر همه حال.
69. قادر:خداوند توانا بر هر چه خواهد،بی مدد و معاونت دیگری در همه احوال.
70. مقتدر:خدای توتنا،در برآوردنو بردن همه چیز،از مرتبه ی اسفل به اعلی درجه واز درجه اعلی،بازبرنده به مرتبه ی اسفل.
71. مقّدم:پیش اونده ی نیکی وبدی،به هر که سزاوار آن باشد.
72. موخّر:پست دارنده ی آنچه شایسته ی خواری و پستی بود ،در مراتب.
73. اوّل:خدای همیشه ابد بوده بدون کمال بدایت.
74. الاخر:خدای ،همیشه باشد بی وهم و زوال.
75. ظاهر:خدای ،پیداست هستی او ،به آثار و علامت بسیار در ظهور موجودات.
76. باطن:پوشیده است ذات خدا از دریافت ابصار و اوهام.
77. والی:پادشاه فرمانرواو صاحب ولایتذاتیّه کلیّه،بر جمیع مخلوقات.
78. متعالی:ظاهر کننده ی بزرگی خویش،به ,آیتهای پیدا.
79. برّ:خدای نیکو کننده با خلایق و آفریده های خویشکه نیکویی او،به همه جا وهمه کس رسیده است.
80. توّاب:خدای توبه دهنده و توبه پذیرنده است.
81. منتقم:خدای تعالی انتقام کشنده استاز بندگان بدکار و بد،چنانکه حق اوست.
82. عفوّ:خدا در گذراننده ی کردار مخلوقات است به تخصیص آنکه بسیار از گناه ترسد.
83. روف:خدای بخشانده و مهریان بر خلقان،ونماینده ی راه فلاح و فساد به اهل مطیعان بی واسطه.
84. مالک الملک:پادشاه پادشاهان و شکننده ی گردن هر جبّاریو متکبّری و موصوف به نیکو داشت،هر شکسته دل بیچاره ی عاجز.
85. مقسط:خداوند بهره ی هر شخصی،از نیکی و بدی که بدو رسد،چنانچه در ازل قسمت فرموده است.
86. جامع: جمع دارنده ی چیزهای پراکندهو پریشان به قدرت و رحمت خویش.
87. غنیّ:خدای بی نیاز است ازهمه کس وهمه چیزدر همه حال.
88. مغنیّ:بی نیاز کننده ی نیازمندان در همه چیزی.
89. معطی:دهنده ی مصالح معاش هر چه خواهد مر بندگان را.
90. مانع:خدای بازدارنده است از بلا و نعمتو راحت و محنت از هر که خواهد از بندگان.
91. ضار:رساننده ی الم و خواری و مصیبت،به هر که خواهد.
92. نافع:رساننده ی منفعت و شادی ،چه در صورت خیر،یا در وجه شرّو مکروه.
93. نور:خداوند پیدا و روشن است هستی او، به نشانه های ظاهر،و بردارنده ی حجابها از دلهای بندگان آن را که خواهد.
94. هادی:پیدا کننده و راه نماینده به اسباب نفع و ضرر،مر بندگان را.
95. بدیع:خدای آفریننده ی هر چیزی به سابقه ی نهج اصلی.
96. باقی:خدای همیشه باشدو هست وخواهد بود،بی تغییرو تبدیل.
97. وارث:خدای،بازستاننده ی داده است از خلق.
98. رشید:خدای صواب کار به راه راست است.
99. صبور:صبر کننده در مکافات وعقوبات گنه کاران ودر عذاب فرستادن بر کافران.

حدیث عنوان بصری از اما م جعفر صادق(ع):

حدیث عنوان بصری از اما م جعفر صادق(ع)
حضرب امام جعفر صادق فرمود:که ای ابا عبدالله (شخص سوال کننده (شیخ احمد فراهانی )) ،علم به آموختن نیست همانا علم نوری است که در دل کسی که خداوند تبارک وتعالی اراده ی هدایت او را کرده قرار می گیرد. پس اگر خواهان علمی هستی ابتدا در جانت حقیقت عبودیت را طلب کن وعلم را با عمل کردن به دانشت بخواه واز خداوند طلب فهم کن تا خدا به تو بفهماند .
وفرمود حقیقت عبودیت سه چیز است:
1.بنده ی خدا برای خودش در آنچه خدا به وی سپرده ملکیتی نبیند ؛چرا که بردگان مالی ندارند،همه ی اموال را مال خدا می بینند ودر جایی که خدا فرموده است مصرف می کنند.
2.بنده ی خدا برای خودش مصلحت اندیشی و تدبیر نمی کند.
3.تمام اشتغال او به کاری منحصر می شودکه خداوند او را به کار امر یا از آن نهی فرموده است
بنابراین اگر بنده ی برای خودش در آنچه که خدا به او سپرده است ملکیتی نبیند،انفاق نمودن در آنچه خدا فرموده است براو آسان می گردد.و چون بند ه ی خداتدبیر آمرزش رابه مدبرش بسپارد مصائب و مشکلات دنیابر او آسان می شود.و زمانی که اشتغال ورزدبه انچه خدا امر یا نهی کرده است دیکر فراغتی برای خود نمایی و فخرفروشی نمی بابد
چون خداوند بنده ی خود را به این سه خصلت گرامی دارد ،دنیا و ابلیس و مردم در نظر وی آسان می گردد
و برای زیاده اندوزی و فخرفروشی و مباهات به دنبال دنیا نمی رود و برای عزت و بزرگی آنچه را در دست مردم است طلب نمی کند و روزگارش را به تباهی از دست نمی دهد. این اولین پله از نردبان تقوا است که خداوند تبارک وتعالی می فرماید :"آن سرای آخرت است که برای کسانی که در زمین اراده ی بلند منشی ندارندودنبا ل فساد نمی گردند قرار دادیم وسراانجام نیک تنها برای مردم با تقوا است."
گفتم یا ابا عبدالله(امام جعفر صادق )! مرا سفارش وتوصیه ای کن فرمود :"تو را به نه چیز شفارش میکنم که آنها توصیه من به تمامی آرزومندان راه خداست واز پروردگار می خواهم که تورا در انجام آنها موفق نماید . سه مورد آن در مورد تربیت و تأیب نفس است و سه مورد در دباره ی صبر و بردباری وسه مورد آخر در رابطه با علم و دانش است . بر تو باد که این سفارشات را حفظ نمایی و درانجام آنها کوتاهی نکنی.
واما آنچه در مورد تربیت نفس است:
1. مبادا جیزی را بخوری که بدان اشتها نداری که این کار ،حماقت وابلهی را به همراه دارد.
2. غذا مخور مگر آن گاه که گرسنه شوی.
3. چون خواستی که بخوری با نام خدا و از حلال بخور ویاد آور سخن رسول خدا باش که فرمودند:"آدمی ظرفی را بد تر از شکمش پر نکرده است."پس اگر ناچار به خوردن شدی یک سوم شکم را برای طعام ،یک سوم برای آب و یک سوم دیگر را برای تنفس قرار بده.
و اما نکاتی که درباره ی حلم است :
1. اگر کسی بگوید :اگر سخنی گویی ده برابر می شنوی،تو بگو :اگرده تا بگویی سخنی نشنوی .
2. اگر کسی تورا دشنام دهد به او بگو:اگر در موردآنچه گفته ای راستگو هستی از خدا می خواهم که مرا بیامرزد و اگردر آن دروغ گویی از خدا خواهانم که از تو در گذرد .
3. اگر کسی تورا تهدید به ناسزاگویی کند تو اورا به خیر خواهی ومراعاتش وعده بده.
اما آن سه که درباره ی علم است :
1. آنچه را که نمیدانی از دانایان بپرس ومبدا سوالی برای امتحان کردن وبه زحمت انداختن از آنان بپرسی.
2. مبادا براساس خود رأیی و خود محوری دست به کاری زنی در تمام کارهایی که زمینه احتیاط وجود دارد مسیر احتیاط را رها مکن.
3. از فتوا دادن بگریز همان طور که از شیر درنده می گریزی و مراقب باش گردن خود راپل عبور مردم قرار ندهی.




تقدیر

دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما
ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون
روی سوی خانه خمار دارد پیر ما
در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم
کاین چنین رفت هست در عهد ازل تقدیر ما
عقل اگر داند که دل دربند زلفش چون خوش است
عاقلان دیوانه گردند از پی زنجیر ما
روی خوبت آیتی از لطف بر ما کشف کرد
زان زمان جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما
با دل سنگینت آیا هیچ درگیرد شبی
آه آتشناک و سوز سینه شبگیر ما
تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما