کتاب صد میدان خواجه عبدالله انصاری رحمه الله علیه

 کتاب صد میدان خواجه عبدالله انصاری رحمه الله علیه


سپاس خدایی را که آیاتش را به اولیائش نشان می دهد،پس انها را می سناسند و درود او بر سرور مخلوقات ،محمّد و خاندانش.


در سخن خداوند عزّو جلّ:(اگر خدا را دوست می دارید از من پیروی کنید تا او نیز شما را دوست بدارد)(31/3).
خضر علیه السلام  یادآور می شود :بین بنده و مولایش هزار مقام است.و ذوالنون گفت:هزار سال.و بایزید و جنید گفتند :هزار قصر، و ابوبکر کتّانی گفت:هزار مقام.
و « هزار مقام را منزل هاست. روندگان به سوی حق هم منزل است وهم مقام ،تا بنده را درجه به درجه  برمی گذرانند به قبول و به قرب حق تعالی مشرف می شوند یا خود منزل قطع می کنند تا منزل آخرین،که آن منزل ایشان را مقام قرب است و آنجا که وی را باز دارند،  آن مقام وی است.


 همچون فرشتگان در آسمانها، که گویند:(هیچ کس از ما نیست مگر آنکه جایی معین دارد)(164/37)(و درصددند که خود به درگاه پروردگارشان وسیله یی بیابند و مقربتیرین شوند)(57/17)
در سخن خداوند عزّو جلّ:آ,یا آنکس که به راه خوشنودی خدا می رود،همانند کسی است که موجب خشم او می شود،و مکان او جهنم و   بد جایگاهی  است.
رسول خدای صلّی الله علیه و آله و سلّم را پرسیدند:احسان چیست؟جواب داد:خدای را چنان پرستی  که گویی او را می بینی،و اگر او را نمی بینی چنان دانی که وی تو را می بیند.

گویندگان این علم سه مردند:
1.محقق،یافت نور بر سخن وی پیدا.
2. خالی از سماع،بیگانگی بر سخن وی پیدا.
3. مدّعی،بی حرمتی و وحشت بر سخن وی پیدا.
اسناداین علم یافت ان است ، ونشان درستی آن ،سرانجام آن.

میدان اول میدان توبه است
توبه بازگشتن است به خدای(توبوا الی الله توبه نصوحا و من لم یتب فاولئک هم الظالمون)بدان که علم زندگانی است و حکمت اینه،و خرسندی حصار وامیّد شفیع.
و ذکر دارو و توبه تریاق


توبه:نشان راه است وسالار بارگاه.وکلید گنج و شفیع وصال و میانجی پذیرش،وشرط قبول و سر همه  شادی ها
و ارکان توبه سه چیز است :
پشیمانی در دل،عذز بر زبان ، و بریدن از بدی و بَدان  . 


اقسام توبه سه چیز است:

توبه مطیع و توبه عاصی و توبه عارف.


توبه مطیع:از فراوان دیدن طاعت است،وآن را سه نشان است؛ 1.خود را به کردار خود ناجی دیدن 2.مقصّران رابه چشم سستی نگریستن 3. عیب کردار خود باز نجستن.
توبه عاصی:از اندک دیدن معصیت است،وآن را سه نشان است؛1. خود را مستحقّ آمرزش دیدن 2. بر اضرار آرام گرفتن 3. با بَدان الفت گرفتن.
توبه عارف.:از نسیان منّت است،وآن را سه نشان است؛1.چشم احتقار از خود برگرفتن 2. حال خود را قیمت نهادن  3. از شادی آشنایی فرواِستادن.


حکمت:دانایی   خرسندی:شادمانی   مطیع:فرمان بردار  عاصی:نا فرمان  عارف:دانا، واقف به دقائق و رموز   ناجی:نجات یابنده   سستی:نا توانی    آمرزش:بخشیدن  اضرار:زیان رسانیدن   احتقار:خوار و خرد شمردن



میدان دوم

از میدان توبه میدان مروّت زاید 

مروّj گم بودن است و در خود زیستن

قال الله تعلی :کونو قوامین بالقسط

ارکان مروت سه چیز است

زندگانی کردن با خود به عقل ،و نشان زندگی کردن با خود به عقل سه چیز است:قدر خود بدانستن ،اندازه کار خود دیدن ،ودر خیر خویش کوشیدن.

با خلق به صبر ،  نشان زندگی کردن با خلق به صبرسه چیز است:به توانایی ایشان از ایشان راضی بودن،و عذر های ایشان پذیرفتن، وداد ایشان از توان خود بدادن

و با حق به نیاز و نشان ان سه چیز است:هر چه از وی اید بدان شکر واجب دیدن، و هر چه وی را کنی عذر واجب دیدن ، و اختیار وی را درست دیدن . 



میدان سوم انابت است
وما یتذکّر الّا من ینیب-تنها کسی پند می گیرد که روی به خدا اورد
انابت یعنی به همگی باز گشتن
انابت بر سه قسم است :
اول انبیاء که کس را جز ایشان طاقت ان نیست*و نشان ان سه چیز است:ترسکاری با بشارت آزادی،و خدمت و استکانت با شرف پیغمبری،و بار بلا کشیدن با دلهای پر شادی
دوم انابت توحید است که دشمنان را به خود خواند-وانیبوا الی ربّکم-به سوی پروردگار خویش باز گردید *و نشان ان سه چیز است:به اقرار و اخلاص و یکتایی وی را پذیرفتن،فرمان وی را گردن نهادن،نهی وی را حرمت داشتن.
سوم انابت عارفان است ،بازگشتن در همه حال با وی،(وانابوا الی الله لهم البشری)باز گشتند به سوی خدا و ایشان راست مژده.*و نشان ان سه چیز است:از معصیت به درد بودن ،از طاعت خجل بودن ، در خلوت با وی انس داشتن..



چهارم میدان فتوّت.

انّهم فتیته امنوا بربّهم-انان جوانمردانی بودند که به پروردگارشان ایمان اورده بودند.
فتوت به جوانمردی و ازادگی زیستن است.
فتوت سه قسم است :

قسمی با خود  -راحتی و ارایش نفس خود را نپسندی.*و نشان ان سه چیز است:به جستن عیب خویش پردازی، و نعمت ستر (پوشش) بر خود ببینی ، و از ترس نیاسایی.

قسمی باخلق  -- به عیبی که از خود دانی ایشان را نیفکنی و نکوبی.و نشان ان سه چیز است:انچه از ایشان ندانی ظنّ نبری، وانچه دانی بپوشی ،وبدهای مومنان را شفیع باشی.
،قسمی با خدا-به توان خود در بندگی بکوشی.و نشان ان سه چیز است: از جستن علم سیر نیایی،و از یاد وی نیاسایی،و صحبت با نیکان بپیوندی.



میدان پنجم ارادت است
ارادت خواست مرد است در راه بردن((قل کلّ یعمل علی شاکله))-هر کس به طریقه خویش عمل میکند
اول ارادت دنیای محض
دوم ارادت اخرت محض
سوم ارادت حق محض

اما  ارادت دنیای محض ان است که گفت عزّ ذکره--
((منکم من یرید الدّنیا--تریدون عرض الدنیا--من کان یرید حرث الدنیا--من کان یرید العاجله -- ان کنتن ّتردن الحیوه الدنیا و زینتها))
و نشان ان سه چیز است:در زیادتی دنیا و نقصان دین راضی بودن
از درویشان مسلمان اعراض کردن
و حاجت های خود را با مولا به حاجت های دنیایی افکندن
 ارادت اخرت محض  ان است که گفت عزّ ذکره--
((من اراد الاخره-- من کان یرید حرث الاخره((
و نشان ان سه چیز است:در سلامت دین به نقصان دنیا راضی بودن
و مؤانست با درویشان داشتن
و حاجت خود با مولا به اخرت افکندن
ارادت حق محض ان است که گفت عزّ ذکره--
((ان کنتنّ تردن الله و رسوله))
و نشان ان سه چیز است:  پای به دو گیتی فرا نهادن
از خلق ازاد گشتن
از خود باز رستن


میدان ششم قصد است
صحت قصد ودرستی آهنگ تخم کار است و بنای ان - قوله تعالی--ومن یخرج من بیت مهاجرا الی الله و رسوله ثّم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله)
و قصد آهنگ حق است  به ترک هر چه جز از وی
و قصد را سه رکن است
 قصد تن به خدمت و نشان ان سه چیز است:ا جهد نیاسودن - از تنعّم بکاستن - و فراغت جستن
قصد دل به معرفت  و نشان ان سه چیز است: رنج کشیدن  - به ضرورت زیستن - و خلوت گزیدن
 وقصد جان به محبّت و نشان ان سه چیز است : نازک دل بودن - از سماع نشکیفتن - و به مرگ گراییدن

میدان هفتم صبر است
((و ان تصبروا خیر لکم ))
و صبر را سه رکن است:یکی بر بلا -اصبروا
دوم از معصیت - و صابروا-
سوم بر طاعت - و رابطوا-
صبر بر بلا به دوستداری توان - و از ان سه چیز زاید: بینایی دل - علم دقیق - و نور فراست .
صبر از معصیت به ترس توان - و از ان سه چیز زاید: الهام دلها - قبول دعا - و نور عصمت .
و صبر بر طاعت به امید توان - و از ان سه چیز زاید: باز داشتن بلاها - روزی امید نداشته - و گراییدن با نیکان

میدان هشتم جهاد است
و جهاد باز کوشیدن است با نفس و با دیو(شیطان) و با دشمن
(و جاهدوا فی الله حق جهاده)
و جهاد را سه رکن است :

با دشمن به تیغ -

و با نفس به قهر -

و با دیو به صبر

مجاهدان به تیغ سه اند:کوشیده مأجور (تلاش کننده مزد گرفته)
و خسته مغفور - و کشته شهید
مجاهدان با نفس سه اند: یکی می کوشد او از ابرار(نیکان) است - یکی می یاود او از اوتاد(پیشوایان طریقت)است - و سوم بازرسته او از ابدال(خاصّان خدا) است
مجاهدان دیو سه اند : یکی به علم مشغول است ، او از مقرّبان است - یکی به عبادت مشغول است ،او از صدیقان است - و یکی به زهد مشغول است ، او از اولیا  است

میدان نهم ریاضت است
(فیه رجال یحبّون ان یتطهّروا)
ریاضت نرم کردن است و ان را سه رکن است:

ریاضت افعال به حفظ- سه چیز است :اتّباع(پیروی کردن) علم - و غذای حلال - دوام ورد(ذکر)

ریاضت اقوال(گفتارها) به ضبط(نگهداری) - سه چیز است : قرائت قرآن - و مداومت عذر(عذر خواهی) - و نصیحت خلق
ریاضت اخلاق به رفق(مدارا) - سه چیز است : فروتنی - و جوانمردی - و بردباری


دهم میدان تهذیب است
قوا انفسکم و اهلیکم نارا -  خود و خانواده خویش را از اتش دوزخ نگهدارید--
حیلت(وسیله و راه وصول) تهذیب سه چیز است:سنّت - صحبت - خلوت
تهذیب سه چیز راست:
نفس را
و خوی را
و دل را

تهذیب نفس سه چیز است :از گله به آزادی آوردن --از غفلت به بیداری اوردن - از زگزاف به هوشیاری اوردن
تهذیب خوی  سه چیز است : از هجر به صبر ایی - از بخل به بذل ایی - از مکافات به عفوایی
تهذیب دل سه چیز است : از هلاک آمن به حیات ترس ایی - از شومی نومیدی به برکت امید ایی - و از محنت پراکندگی دل به آزادی دل ایی


یازدهم میدان محاسبت است
ولتنظر نفس ما قدّمت لغد -- هر نفسی بنگرد تا چه عملی برای فردای قیامت خود پیش می فرستد-
محاسبت نفس سه رکن است:

جنایت از معاملت جدا کردن -

نعمت با خدمت سنجیدن -

و نصیب خود را از نصیب حق جدا کردن

وسیله شناختن رکن اول ان است که بدانی:هر کار که شیطان را در ان نصیب است جنایت است - هر معاملت که در ان ستم است  جنایت است - وهر خدمت که به خلاف سنّت است جنایت است
وسیله شناختن رکن دوم ان است که بدانی:نعمت های نا شناخته همه دشمنانند - و شناخته شکر ناکرده همه تاوانند - و در معصیت به کار بردن انها ، تخم زوال ایمانند
وسیله شناختن رکن سوم ان است که بدانی : هر خدمت که بدان دنیا خواهی ان بر توست  و هر خدمت که بدان اخرت خواهی ان برای توست - و هر خدمت که بدان مولا خواهی ان قیمت همّت توست


دوازدهم میدان یقظت(بیداری) است
ولا تکن من الغافلین - از غافلان مباش -
یقظت را سه رکن است :

نعمت های خود را از خدا دیدن و جرم های خود را از خود دیدن

و عیار روزگار خود(اندازه - ارزش وقت خود) از زیادت و نقصان شناختن
و دایم از جمله ی مکر ترسیدن

اول رکن به سه چیز توان یافت :به بینایی دل
وشنیدن علم
و پاکی قوت - غذا
و میانه به سه چیز توان یافت:
کوتاهی امل(ارزو)
دوام تفکر
و بیداری سحرگاه
و اخر را به سه چیز توان یافت: بد اندیشی به خود
بریدن از علایق
و تعظیم (بزرگداشت) حق

سیزدهم میدان زهد(بی رغبت شدن) است
بقیّه الله خیر لکم  -- انچه خدا بر شما باقی گذارد بهتر است
زهد در سه چیز است:

در دنیا

در خلق
در خود

هر که دولت(ثروت ومال) این جهان از دشمن خود دریغ ندارد او زاهداست
و هر که آزرم(احترام)خلق ، وی را در حق مداهن(خیانت)نکند ، در خلق زاهد است
 و هر که به چشم بسند(رضایت) در خود ننگرد ، در خود زاهد است
نشان زهد در دنیا سه چیز است :
یاد مرگ
و قناعت به قوت
و صحبت با درویشان
نشان زهد در خلق سه چیز است :
بدیدن سبق (پیشی گرفتن) حکم
استقامت قدر
و عجز خلق
نشان زهد در خود سه چیز است :

شناختن مکر شیطان

و ضعف خود
و باریکی استدراج(خارق عادتی که بدون التزام به احکام شریعت باشد و ان از نوع فریب است)


چهاردهم میدان تجرید (اصلاح نمودن) است
ولا تمدّنّ عینیک  -- ای رسول ما هرگز چشم آرزو مگشا
تجرید در سه چیز باید:
در نفس
در دل
 درسرّ

تجرید نفس سه چیز است:
دنیا طلب نکردن
 بر فوت شده تاسف نخوردن
و آنچه بود ننهفتن
 تجرید دل سه چیز است :
آنچه نیست امید نداشتن
و آنچه هست قیمت ننهادن، و به ترک ان مزذ انتظار نداشتن
و بر بزرگتران خود آرام نگرفتن
وتجرید سرّ سه چیز است:
در اسباب قرار نگرفتن
در راه حق نشان خود ندیدن
و از حق بجز حق باز ندیدن