«معراج» ، از حوادث بزرگی است که

 مقدّمه مؤلّف

«معراج» ، از حوادث بزرگی است که در دفتر زندگی پر افتخار پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) به ثبت رسیده است .

معراج از پیچیده ترین مسائلی است که مباحث علمی و فکری فراوانی را برانگیخته است .

قرآن کریم دوبار از معراج یاد کرده است :

۱ - سُبْحانَ الَّذِی أسْری بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الاَْقْصَی الَّذی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا .

۲ - لَقَدْ رَآی مِنْ آیاتِ رَبِّهِ الْکُبْری .

وامّا روایات در این مورد به حدّ تواتر رسیده است و صرف نظر از اختلافاتی که در جزئیات این سفر آسمانی دارند ، موجب یقین در تحقق این امر عظیم میگردند .

البته در روایات معراج جمله های پیچیده و اسرار آمیزی وجود دارد که کشف معنا و محتوای آن آسان نیست .

در بررسی جریان معراج به روایاتی برخورد میکنیم که مطالب دلنشینی را نقل میکنند که در آن شب ملکوتی از مصدر عزّت - جَلَّ جَلالُهُ - خطاب به رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) صادر شده است و عنوان «مناجات در شب معراج» را به خود گرفته است .

در آغاز این خطابها کلمه یا اَحْمَد وجود دارد که نام آسمانی آن حضرت است ، در مقابل محمّد ، نام زمینی آن بزرگوار .

در این مناجات ، معارف بلندی نهفته است که در آن اوج آسمانها بسان خود آسمانها در اوج است .

و برای زمینیان از رهاوردهای عظیم این معراج مقدّس محسوب میگردد .

این مناجات در کتاب بحارالانوار ، جلد ۷۷ ، صفحه ۲۱ موجود است که چون علامه مجلسی «رضوان الله علیه» از ارشاد القلوب دیلمی ، باب ۵۴ نقل نموده به همان مدرک مراجعه و استنساخ گردیده است و اگر تفاوتی در جملات دیده میشود به همین دلیل است .

در پایان ، علّو درجات روح عرشی پیشوای راحل ، حضرت امام خمینی و سلامتی رهبر عالیقدر انقلاب اسلامی را از خدای بزرگ خواستارم .

تابستان ۱۳۷۶

سید محمدرضا غیاثی کرمانی

برترین اعمال

رُوِیَ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنیِنَ عَلَیْهِ السَّلامُ : إنَّ النَّبِیَّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ سَألَ رَبَّهُ فِی لَیْلَةِ الْمِعْراجِ فَقالَ : یا رَبِّ ! أیُّ الاْعْمالِ أفْضَلُ ؟ فَقالَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ : لَیْسَ شَیْءٌ عِنْدِی أفْضَلَ مِنَ التَّوَکُّلِ عَلَیَّ وَالرِّضا بِما قَسَمْتُ .

از امیر مؤمنان(علیه السلام) روایت شده است که : پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) در شب معراج از پروردگارش پرسید : پروردگارا ! برترین و شریفترین کارها کدام است ؟ خداوند عزّوجلّ در پاسخ فرمود : هیچ عملی نزد من بالاتر از توکل بر من و راضی بودن به آنچه که من قسمت کرده ام ، نیست .

شایستگان محبّت خداوند

یا مُحَمَّدُ ! وَجَبَتْ مَحَبَّتِی لِلْمُتَحابِّینَ فِیَّ ، وَوَجَبَتْ مَحَبَّتِی لِلْمُتَواصِلِینَ فِیَّ وَوَجَبَتْ مَحَبَّتِی لِلْمُتَوَکِّلِینَ عَلَیَّ ، وَلَیْسَ لَِمحَبَّتِی عَلَمٌ وَلا نِهایَةٌ ، وَکُلَّما رَفَعْتُ لَهُمْ عَلَماً وَضَعْتُ لَهُمْ عَلَماً .

أُولـئِکَ الَّذِینَ نَظَرُوا إلَی الَْمخْلُوقِینَ بِنَظَرِی إلَیْهِمْ وَلَمْ یَرْفَعُوا الْحَوائِجَ إلَی الْخَلْقِ .

بُطُونُهُمْ خَفِیفَةٌ مِنْ أکْلِ الْحَرامِ .

نَعِیمُهُمْ فِی الدُّنْیا ذِکْرِی وَمَحَبَّتِی وَرِضائِی عَنْهُمْ .

ای محمد ! محبّت من شامل کسانی است که به خاطر من محبّت میکنند ، و به خاطر من عطوفت و مهربانی میکنند ، و به خاطر من با دیگران میپیوندند ، و محبّت من شامل کسانی است که بر من توکّل میکنند .

و برای محبت من نه نشانه مخصوصی است و نه پایان و نهایتی .

هرگاه که یک نشانه را از سر راه محبوبان خویش بر دارم نشانه دیگری را قرار خواهم داد .

اینان کسانی هستند که به مردم به همان گونه که من نگاه میکنم ، مینگرند و دست نیاز به سوی خلق دراز نمیکنند .

شکم آنها از مال حرام خالی است .

خوشی و کامرانی آنها در دنیا ذکر و محبّت و رضایت من از ایشان است .

پارساترین مردمان

یا أحْمَدُ ! إنْ أحْبَبْتَ أنْ تَکُونَ أوْرَعَ النّاسِ فَازْهَدْ فِی الدُّنْیا وَارْغَبْ فِی الاْخِرَةِ .

فَقالَ : یا إلـهی ! کَیْفَ أزْهَدُ فِی الدُّنْیا ؟ فقالَ : خُذْ مِنَ الدُّنْیا حَفْناً مِنَ الطَّعامِ وَالشَّرابِ وَاللِّباسِ وَلا تَدَّخِر لِغَد وَدُمْ عَلی ذِکْرِی .

فَقالَ : یا رَبِّ ! کَیْفَ أدُومُ عَلی ذِکْرِکَ ؟ فَقالَ : بِالْخَلْوَةِ عَنِ النّاسِ وَبُغْضِکَ الْحُلْوَ وَالْحامِضَ وَفَراغِ بَطْنِکَ وَبَیْتِکَ مِنَ الدُّنْیا .

ای احمد ! اگر دوست داری که پارساترین مردمان باشی ، نسبت به دنیا زهد پیشه کن و نسبت به آخرت رغبت داشته باش .

پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) گفت : خداوندا ! چگونه نسبت به دنیا زهد بورزم ؟ خداوند فرمود : از خوراک و آشامیدنی و پوشاک دنیا به اندازه خیلی کم (دو کف دست) استفاده کن و برای فردا چیزی ذخیره مکن و همواره به یاد من باش .

پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) پرسید : خداوندا ! چگونه همواره به یاد تو باشم ؟ خداوند فرمود : با دوری از مردم و کینه نسبت به ترش و شیرین و خالی نگهداشتن شکم و خانه از دنیا .

دوری از خوی بچگانه

یا أحْمَدُ ! اِحْذَرْ أنْ تَکُونَ مِثْلَ الصَّبِیِّ إذا نَظَرَ إلَی الاْخْضَرِ وَالاْصْفَرِ أحَبَّهُ وَإذا أُعْطِیَ شَیْئاً مِنَ الْحُلْوِ وَالْحامِضِ اِغْتَرَّ بِهِ .

ای احمد ! بپرهیز از اینکه مانند بچّه باشی که هرگاه به سبز و زرد نظر میافکند ، به آنها دل میبندد و یا ترش و شیرین در اختیارش قرار میگیرد ، نسبت به آن فریفته میشود .

عوامل تقرب به پروردگار

فَقالَ : یارَبِّ ! دُلَّنِی عَلی عَمَل أتَقَرَّبُ بِهِ إِلَیْکَ .

قالَ : اجْعَلْ لَیْلَکَ نَهاراً وَنَهارَکَ لَیْلاً .

قالَ : یارَبِّ ! کَیْفَ ذلِکَ ؟ قَالَ : اجْعَلْ نَوْمَکَ صَلاةً وَطَعامَکَ الْجُوعَ .

یا أحْمد ! وَعِزَّتی وَجَلالِی ما مِنْ عَبْد ضَمِنَ لِی بِأَرْبَعِ خِصال إِلاّ أدْخَلْتُهُ الْجَنّةَ ، یَطْوِی لِساَنهُ فَلا یَفْتَحُهُ إِلاّ بِما یَعْنِیهِ وَیَحْفَظُ قَلْبَهُ مِنَ الْوَسْواسِ وَیَحْفَظُ عِلْمی وَنَظَری إِلَیْهِ وَتَکُونُ قُرَّةُ عَیْنَیْهِ الْجُوعُ .

پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) عرض کرد : خداوندا ! مرا راهنمایی کن که با چه کاری به تو تقرّب جویم ؟ خداوند فرمود : شب خود را روز و روز خود را شب قرار بده .

عرض کرد : چگونه چنین کنم ؟ فرمود : خوابت را نماز و غذایت را گرسنگی قرار بده .

ای احمد ! به عزّت و جلالم سوگند که هر بندهای که چهار صفت را برای من ضمانت کند ، من نیز او را به بهشت وارد میکنم : زبانش را در کام بپیچد و حرف نزند مگر آنکه آن سخن برای او مفید و ثمر بخش باشد .

قلب خود را از وسو ا سهای اهریمنی حفظ کند .

همواره بیاندیشد که من به او آگاه و بر کارهایش ناظر هستم .

و گرسنگی ، نور چشمانش باشد (گرسنگی را دوست بدارد) .

گرسنگی و سکوت ، خلوت و سجود

یا أحْمَد ! لَوْ ذُقْتَ حَلاوَةَ الْجُوعِ وَالصَّمْتِ وَالخَلْوَةِ وَما وَرِثُوا مِنْها .

قالَ : یا رَبِّ ! ما مِیراثُ الجُوعِ ؟ قالَ : الْحِکْمةُ وَحِفْظُ الْقَلْبِ وَالتَّقَرُّبُ إلَیَّ وَالْحُزْنُ الدّائِمُ وَخِفَّةُ الْمَؤُنَةِ بَیْنَ النّاسِ وَقَوْلُ الْحَقِّ وَلا یُبالِی عاشَ بِیُسْر أمْ بِعُسْر .

ای احمد ! ای کاش میدانستی که گرسنگی و سکوت و تنهایی چه لذّت و آثاری دارند ! عرض کرد : خداوندا ! گرسنگی چه اثراتی دارد ؟ فرمود : حکمت ، حفظ قلب ، تقرّب به من ، حزن همیشگی ، کم خرج بودن بین مردم ، حق گویی ، بیاعتنایی به سختی یا آسانی زندگی .

یا أحْمَدُ ! هَلْ تَدْرِی بِأَیِّ وَقْت یَتَقَرَّبُ الْعَبْدُ إلَیَّ ؟ قالَ : لا یا رَبِّ .

قالَ : إذا کانَ جائِعاً أوْ ساجِداً .

ای احمد ! آیا میدانی چه هنگامی بنده به من نزدیک میشود ؟ عرض کرد : خیر ، ای پروردگار من ! فرمود : وقتی که گرسنه یا در حال سجده باشد .

تعجّب از سه گروه

یا أحْمَدُ ! عَجِبْتُ مِنْ ثَلاثَةِ عَبِید; عَبْد دَخَلَ فِی الصَّلاةِ وَهُوَ یَعْلَمُ إلی مَنْ یَرْفَعُ یَدَیْهِ وَقُدّامَ مَنْ هُوَ وَهُوَ یَنعَسُ .

وَعَجِبْتُ مِنْ عَبْد لَهُ قُوتُ یَوْم مِنَ الْحَشیشِ أوْ غَیْرِهِ وَهُوَ یَهْتَمُّ لِغَد وَعَجِبْتُ مِنْ عَبْد لا یَدْرِی أنِّی راض عَنْهُ أوْ ساخِطٌ عَلَیْهِ وَهُوَ یَضْحَکُ .

ای احمد ! از سه بنده خود تعجب می کنم : بندهای که به نماز ایستاده و می داند که دستهای خودرا به جانب چه کسی دراز کرده و در پیشگاه چه کسی ایستاده و در عین حال خواب آلود است .

و تعجّب می کنم از بندهای که روزیِ امروز خود را از سبزی مختصری دارد ولی برای فردایش به فکر فرو رفته است .

و تعجّب میکنم از بندهای که نمیداند آیا من از او راضی هستم یا بر او غضبناکم ، ولی خندان است .

اوصاف و مقام اولیای خداوند

یا أحْمَدُ ! إنَّ فِی الْجَنَّةِ قَصْراً مِنْ لُؤْلُؤ فَوْقَ لُؤْلُؤ وَدُرَّة فَوْقَ دُرَّة لَیْسَ فِیها قَصْمٌ وَلا وَصْلٌ ، فِیهَا الْخَواصُّ ، أنْظُرُ إلَیْهِمْ کُلَّ یَوْم سَبْعِینَ مَرَّةً فَأُکَلِّمَهُمْ کُلَّما نَظَرْتُ إلَیْهِمْ ، وَأزِیدُ فِی مُلْکِهِمْ سَبْعِینَ ضِعْفاً وَإذا تَلَذَّذَ أهْلُ الْجَنَّةِ بِالطَّعامِ وَالشَّرابِ تَلَذَّذُوا أُولـئِکَ بِذِکْرِی وَکَلامِی وَحَدِیثِی .

قالَ : یا رَبِّ ! ما عَلامَةُ أُولـئِکَ ؟ قالَ : مَسْجُونُونَ قَدْ سَجَنُوا ألْسِنَتَهُمْ مِنْ فُضُولِ الْکَلامِ وَبُطُونَهُمْ مِنْ فُضُولِ الطَّعامِ .

ای احمد ! در بهشت قصری است از لؤلؤ بر فراز لؤلؤ ، و مروارید بزرگ درخشان روی مروارید که در آنها قطع و وصلی وجود ندارد (یکپارچه است) در این کاخ ، دوستان خاصّ من هستند که هر روز هفتاد بار (به لطف و مهر) به آنان نظر می افکنم و هربار با آنها سخن میگویم و هفتاد بار بر قلمرو و مقامشان میافزایم .

و آنگاه که اهل بهشت از خوردن و آشامیدن لذّت میبرند اینان از ذکر و سخن و گفتار من لذّت میبرند .

عرض کرد : خداوندا ! نشانههای اینها چیست ؟ فرمود : زندانیانی هستند که زبانهای خود را از حرفهای غیر ضروری و شکمهای خود را از غذای غیر لازم ، محفوظ و حبس کردهاند .

اوصاف درویشان راستین

یا أحْمَدُ ! إنَّ الَْمحَبَّةَ للهِِ هِیَ الَْمحَبَّةُ لِلْفُقَراءِ وَالْتَقَرُّبُ إلَیْهِمْ .

قالَ : فَمَنِ الْفُقَراءُ ؟ قالَ : الَّذِینَ رَضُوا بِالْقَلِیلِ وَصَبَرُوا عَلَی الرَّخاءِ وَلَمْ یَشْکُوا جُوعَهُمْ وَلا ظَمَأَهُمْ وَلَمْ یَکْذِبُوا بِأَلْسِنَتِهِم وَلَمْ یَغْضَبُوا عَلی رَبِّهِمْ وَلَمْ یَغْتَمُّوا عَلی ما فاتَهُمْوَلَمْ یَفْرَحُوا بِما آتاهُمْ .

یا أحْمَدُ ! مَحَبَّتِی مَحَبَّةُ الْفُقَراءِ فَأَدْنِ الْفُقَراءَ وَقَرِّبْ مَجْلِسَهُمْ مِنْکَ وَأبْعِدِ الاْغْنِیاءَ وَأبْعِدْ مَجْلِسَهُمْ عَنْکَ لاِنَّ الْفُقَراءَ أحِبّائِی .

ای احمد ! محبّت من در گرو محبّت درویشان و تقرّب به ایشان است .

عرض کرد : درویشان کیانند ؟ فرمود : آنانکه به کم ، راضی و بر گرسنگی ، صابر و در نعمت ، شاکر هستند; از گرسنگی و تشنگی خود شکایتی ندارند و هرگز دروغ بر زبان خود جاری نمیکنند و نسبت به پروردگارشان غضب نمینمایند و برای چیزی که از دستشان رفت ، غمگین نیستند و نسبت به چیزی که به دست میآورند ، فرحناک و شادمان نمیباشند .

ای احمد ! محبّت من در گرو محبّت درویشان است ، پس به آنها نزدیک شو و همنشینی با آنان را اختیار کن و از ثروتمندان و مجلسشان فاصله بگیر ، چراکه درویشان دوستان من هستند .

نفس ، چونان شترمرغ !

یا أحْمَدُ ! لا تَزَیَّنْ بِلَبْسِ اللِّباسِ وَطِیبِ الطَّعامِ وَلِینِ الْوَطاءِ .

فَإنَّ النَّفْسَ مَأوی کُلِّ شَرٍّ وَرَفِیقُ کُلِّ سُوء .

تَجُرُّها إلی طاعَةِ اللهِ وَتَجُرُّکَ إلی مَعْصِیَتِهِ ، وَتُخالِفُکَ فِی طاعَتِهِ ، وَتُطِیعُکَ فِی ما تَکْرَهُ ، وَتَطْغی إذا شَبِعَتْ ، وَتَشْکُو إذا جاعَتْ ، وَتَغْضَبُ إذَا افْتَقَرَتْ ، وَتَتَکَبَّرُ إذَا اسْتَغْنَتْ ، وَتَنْسی إذا کَبُرَتْ ، وَتَغْفُلُ إذا أمِنَتْ وَهِیَ قَرِینَةُ الشَّیْطانِ .

وَمَثَلُ النَّفْسِ کَمَثَلِ النَّعامَةِ تَأْکُلُ الْکَثِیرَ وَإذا حُمِلَ عَلَیْها لا تَطِیرُ وَکَمَثَلِ الدِّفْلی لَوْنُهُ حَسَنُ وَطَعْمُهُ مُرٌّ .

ای احمد ! با لباس جذّاب و غذای لذیذ و بستر نرم ، خود آرایی مکن چرا که نفس ، خاستگاه هر بدی و رفیق هر نادرستی است .

تو نفس را به اطاعت خدا می خوانی ولی او تو را به نافرمانی می کشاند .

هر گاه که می خواهی اطاعت خدا کنی با تو مخالفت می کند و هرگاه که بخواهی نافرمانی از خدا کنی با تو همراهی می کند .

هرگاه که سیر شود ، طغیان می کند و هرگاه که گرسنه شود ، فریاد و فغان سر میدهد .

هرگاه که بی نوا شود ، غضب می کند و هرگاه که بی نیاز شود ، تکبّر و بزرگی می ورزد .

هرگاه که بزرگ شود ، فراموش کار می شود و هرگاه که در امنیّت باشد ، غفلت می ورزد .

نفس آدمی ، مثل شتر مرغ است که فراوان میخورد ولی وقتی که بر آن سوار می شوند (بار می گذارند) نمی پرد .

و مانند خرزهره است که رنگش زیبا ولی مزّهاش تلخ است .

اوصاف دنیا زدگان

یا أحْمَدُ ! أبْغِضِ الدُّنْیا وَأهْلَها وَأحِبَّ الاْخِرَةَ وَأَهْلَها .

قالَ : یا رَبِّ ! وَمَنْ أهْلُ الدُّنْیا وَمَنْ أهْلُ الاْخِرَة ؟ قالَ : أهْلُ الدُّنْیا مَنْ کَثُرَ أکْلُهُ وَضِحْکُهُ وَنَوْمُهُ وَغَضَبُهُ ، قَلِیلُ الرِّضا ، لا یَعْتَذِرُ إلی مَنْ أساءَ إلَیْهِ وَلا یَقْبَلُ عُذْرَ مَنِ اعْتَذَرَ إلَیْهِ .

کَسْلانُ عِنْدَ الطّاعَةِ وَشُجاعٌ عِنْدَ الْمَعْصِیَةِ .

أَمَلُهُ بَعِیدٌ وَأجَلُهُ قَرِیبٌ لا یُحاسِبُ نَفْسَهُ .

قَلِیلُ الْمَنْفَعَةِ ، کَثِیرُ الْکَلامِ ، قَلِیلُ الْخَوْفِ ، کَثِیرُ الْفَرَحِ عِنْدَ الطَّعامِ ، وَإنَّ أهْلَ الدُّنْیا لا یَشْکُرُونَ عِنْدَ الرَّخاءِ وَلا یَصْبِرُونَ عِنْدَ الْبَلاءِ .

کَثِیرُ النّاسِ عِنْدَهُمْ قَلِیلٌ .

یَحْمِدُونَ أنْفُسَهُمْ بِما لا یَفْعَلُونَ وَیَدَّعُونَ بِما لَیْسَ لَهُمْ وَیَتَکَلَّمُونَ بِما یَتَمَنُّونَ .

وَیَذْکُرُونَ مَساوِئَ النّاسِ وَیُخْفُونَ حَسَناتِهِمْ .

فَقالَ : یا رَبِّ ! کُلُّ هـذَا الْعَیْبِ فِی أهْلِ الدُّنْیا ؟ قالَ : یا أحْمَدُ ! إنَّ عَیْبَ أهْلِ الدُّنْیا کَثِیرٌ ، فِیهِمُ الْجَهْلُ وَالْحُمْقُ ، لا یَتَواضَعُونَ لِمَنْ یَتعَلَّمُونَ مِنْهُ وَهُمْ عِنْدَ أنْفُسِهِمْ عُقَلاءٌ وَعِنْدَ الْعارِفِینَ حُمَقاءٌ .

ای احمد ! دنیا و اهل آن را دشمن بدار و آخرت و اهل آن را دوست بدار .

عرض کرد : ای خدای من ! اهل دنیا و اهل آخرت چه کسانی هستند ؟ فرمود : اهل دنیا کسی است که خوردن و خندیدن و خواب و غضبش زیاد و رضایت او کم می باشد .

اگر به کسی بدی کرد از او پوزش نمی طلبد و عذر کسی را که از او عذر خواهی می کند نمی پذیرد .

هنگام عبادت ، کسل و هنگام معصیت ، شجاع است .

آرزویش دور و دراز و مرگش نزدیک است .

به حساب خود نمی پردازد .

نفعش به دیگران کم میرسد .

حرف زیاد میزند .

ترس کم دارد .

هنگام رسیدن به غذا ، بسیار شادمان می شود .

اهل دنیا هنگام نعمت ، شکر و هنگام بلا ، صبر نمی کنند .

به کارهایی که انجام نداده اند خودستایی می کنند و چیزی را ادّعا می کنند که واجد آن نیستند و از روی آرزو و هوس سخن می گویند .

عیوب دیگران را بازگو ولی خوبی های آنها را مخفی می کنند .

عرض کرد : آیا اهل دنیا این همه عیب دارند ؟ فرمود : ای احمد ! اهل دنیا عیب فراوان دارند .

جاهلند ، احمقند ، در مقابل استاد خود تواضع نمی کنند ، خود را عاقل می پندارند در حالی که نزد اهل معرفت احمق هستند .

اوصاف اهل آخرت

یا أحْمَدُ ! إنَّ أهْلَ الْخَیْرِ وَأهْلَ الاْخِرَةِ رَقِیقَةٌ وُجُوهُهُمْ ، کَثِیرٌ حَیاؤُهُمْ ، قَلِیلٌ حُمْقُهُمْ ، کَثِیرٌ نَفْعُهُمْ قَلِیلٌ مَکْرُهُمْ ، اَلنّاسُ مِنْهُمْ فِی راحَة وَأنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی تَعَب ، کَلامُهُمْ مَوْزُونُ ، مُحاسِبینَ لاِنْفُسِهِمْ ، مُتْعِبِینَ لَها ، تَنامُ أعْیُنُهُمْ وَلا تَنامُ قُلُوبُهُمْ .

أعْیُنُهُمْ باکِیَةٌ وَقُلُوبُهُمْ ذاکِرَةٌ ، إذا کُتِبَ النّاسُ مِنَ الْغافِلِینَ کُتِبُوا مِنَ الذّاکِرینَ .

فِی أوَّلِ النِّعْمَةِ یَحْمَدُونَ ، وَفِی آخِرِها یَشْکُرُونَ .

دُعاؤُهُمْ عِنْدَ اللهِ مَرْفُوعٌ وَکَلامُهُمْ مَسْمُوعٌ .

تَفْرَحُ بِهِمُ الْمَلائِکَةُ وَیَدُورُ دُعاؤُهُمْ تَحْتَ الْحُجُبِ یُحِبُّ الرَّبُّ أنْ یَسْمَعَ کَلامَهُمْ کَما تُحِبُّ الْوالِدَةُ الْوَلَدَ .

وَلا یَشْغَلُونَ عَنْهُ طَرْفَةَ عَیْن وَلا یُرِیدُونَ کَثْرَةَ الطَّعامِ وَلا کَثْرَةَ الْکَلامِ وَلا کَثْرَةَ اللِّباسِ .

النّاسُ عِنْدَهُمْ مَوْتی وَاللهُ عِنْدَهُمْ حَیٌّ کَرِیمٌ .

یَدْعُونَ الْمُدْبِرِینَ کَرَماً وَیُرِیدُونَ الْمُقْبِلِینَ تَلَطُّفاً .

قَدْ صارَتِ الدُّنْیا وَالاْخِرَةُ عِنْدَهُمْ واحِدَةً .

ای احمد ! اهل خیر و آخرت شرمگین اند .

حیای آنها زیاد و حماقتشان کم و نفع آنان فراوان و حیله آنها اندک است .

مردم از دست آنها در رفاهند ولی خودشان از دست خویش در رنجند .

کلامشان سنجیده است .

به حساب خود می پردازند .

خود را به زحمت می افکنند .

چشمهایشان می خوابد ولی قلبشان نمی خوابد .

چشمانشان گریان و قلبهایشان به یاد خداست .

هنگامی که دیگر مردمان در غفلت به سر میبرند آنها در ذکر و یاد حق هستند .

در آغاز نعمت ، ستایش الهی و در پایان آن شکر خدا را به جای می آورند .

دعایشان نزد خدا مقبول و سخن ایشان نزد پروردگار پذیرفته است و وجود آنها مایه مباهات و خشنودی فرشتگان است .

و دعای آنها زیر حجابها می چرخد .

خداوند دوست دارد کلام آنان را بشنود آنگونه که مادر دوست دارد به کلام فرزند خود گوش دهد .

از خداوند لحظه ای غافل نمی شوند .

پر خوری و پرگوئی و پوشیدن لباسهای متنوع و زیاد و رنگارنگ را دوست ندارند .

مردم نزد آنها مردگانند و خداوند ، زنده کریم .

آنهایی را که از ایشان رخ برتافتند با بزرگواری فرا میخوانند و آنان را که به اینان روی آورده اند با مهربانی می پذیرند .

دنیا و آخرت نزد آنها یکسان است .

پاداش زاهدان

یا أحْمَدُ ! هَلْ تَعْرِفُ ما لِلزّاهِدِینَ عِنْدِی ؟ قالَ : لا یا رَبِّ .

قالَ : یُبْعَثُ الْخَلْقُ وَیُناقَشُونَ الْحِسابَ وَهُمْ مِنْ ذلِکَ آمِنُونَ .

إنَّ أدْنی ما أُعْطِی الزّاهِدِینَ فِی الاْخِرَةِ أن أُعطِیَهُمْ مَفاتِیحَ الجِنانِ کُلَّها حَتّی یَفْتَحُوا أیَّ باب شاءُوا وَلا أحْجُبَ عَنْهُمْ وَجْهِی وَلاَنْعَمَنَّهُمْ بِألْوانِ التَّلَذُّذِ مِنْ کَلامِی وَلاَُجْلِسَنَّهُمْ فِی مَقْعَدِ صِدْق وَأُذَکِّرَهُمْ ما صَنَعُوا وَتَعِبُوا فِی دارِ الدُّنْیا وَأفْتَحُ لَهُمْ أرْبَعَةَ أبْواب ، باباً یَدْخُلُ عَلَیْهِمُ مِنْهُ الْهَدایا بُکْرَةً وَعَشِیّاً مِنْ عِنْدِی ، وَباباً یَنْظُرُونَ إلَی الظّالِمِینَ کَیْفَ یُعَذَّبُونَ ، وَباباً یَدْخُلُ عَلَیْهِمْ مِنْهُ الْوَصائِفُ وَالْحُورُ الْعِینُ .

ای احمد ! آیا میدانی که پاداش زاهدان نزد من چیست ؟ عرض کرد : خیر ، ای پروردگار من .

فرمود : مردم محشور میشوند و در حساب آنها مناقشه و دقّت میشود ولی آنان از این امر در امان هستند .

کمترین چیزی که به زاهدان میدهم آن است که کلیدهای بهشت را عطایشان میکنم تا از هر دری که خواستند وارد بهشت شوند .

و میان جمال خودم و آنان پردهای قرار نمیدهم .

لذّتهای گوناگون گفتگوی با خودم را به آنان می چشانم و آنها را در جایگاه صادقان می نشانم و کارهای دنیا و رنجهایی را که کشیده اند به یادشان می آورم و چهار در به رویشان می گشایم; از یک در هدایای من به آنها میرسد ، از در دیگر به من هرگونه که بخواهند و بدون هر مانعی نگاه می کنند و از یک در به آتش دوزخ و ظالمانی که عذاب می شوند می نگرند و از در دیگر نیز دختران نوجوان و حورالعین (زنان فراخ چشم) بر آنان وارد می شوند .

اوصاف زاهدان

فَقالَ : یا رَبِّ ! مَنْ هـؤُلاءِ الزّاهِدُونَ الَّذِینَ وَصَفْتَهُمْ ؟ قالَ : اَلزّاهِدُ هُوَ الَّذِی لَیْسَ لَهُ بَیْتٌ یَخْرَبُ فَیَغْتَمَّ لِخَرابِهِ وَلا لَهُ وَلَدٌ یَمُوتُ فَیَحْزُنَ لِمَوْتِهِ وَلا لَهُ شَیْءٌ یَذْهَبُ فَیَحْزُنَ لِذِهابِهِ وَلا یَعْرِفُهُ إنْسانٌ لِیَشْغَلَهُ عَنِ اللهِ طَرْفَةَ عَیْن وَلا لَهُ ثَوْبٌ لَیِّنٌ .

یا أحْمَدُ ! إنَّ وُجُوهَ الزّاهِدِینَ مُصْفَرَّةٌ مِنْ تَعَبِ اللَّیْلِ وَصَوْمِ النَّهارِ وَألسِنَتَهُمْ کَلالٌ مِنْ ذِکْرِ اللهِ تَعالی .

قُلُوبُهُمْ فِی صُدُورِهِمْ مَطْعُونَةٌ مِنْ کَثْرَةِ صَمْتِهِمْ .

قَدْ أعْطَوُا الَْمجهُودَ مِنْ أنْفُسِهِمْ لا مِنْ خَوْفِ نار وَلا مِنْ شَوْقِ جَنَّة .

وَلکِنْ یَنْظُرُونَ فِی مَلَکُوتِ السَّماواتِ وَالاْرْضِ فَیَعْلَمُونَ أنَّ اللهَ سُبْحانَهُ أهْلٌ لِلْعِبادِة .

پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) عرض کرد : خداوندا ! این زاهدان که توصیفشان کردی چه کسانی هستند ؟ فرمود : زاهد آن کسی است که خانه ای ندارد که اگر خراب شد ، غم بخورد .

فرزندی ندارد که اگر مُرد ، محزون شود و هیچ چیز ندارد که اگر از دست رفت ، غصه بخورد و هیچکس را نمی شناسد که او را لحظه ای از یاد خدا غافل کند .

غذای اضافی ندارد که از او بطلبند و لباس نرم نمی پوشد .

ای احمد ! چهره اهل زهد ، از شب زندهداری و روزه ، زرد و زبان آنها از شدّت ذکر خداوند ، خسته شده است .

قلبهاشان در سینههایشان ، از مداومت سکوت ، مجروح شده است .

آنان هرچه در توان دارند (در عبادت) کوشش میکنند ولی نه به خاطر ترس از جهنم یا شوق بهشت ، بلکه در ملکوت آسمان و زمین مینگرند و مییابند که خداوند سبحان شایسته عبادت است .

زاهدان امّت پیامبر و بنی اسرائیل

قالَ : یا رَبِّ ! أیُّ الزُّهّادِ أکْثَرُ ؟ زُهّادُ أُمَّتی أمْ زُهّادُ بَنِی إسْرائِیلَ ؟ قالَ : إِنَّ زُهّادَ بَنِی إسْرائِیلَ مِنْ زُهّادِ أُمَّتِکَ کَشَعْرَة سَوْداءَ فِی بَقَرَة بَیْضاءَ .

فَقالَ : یا رَبِّ ! وَکَیْفَ ذلِکَ وَعَدَدُ بَنِی إسْرائِیلَ أکْثَرُ ؟ قالَ : لاِنَّهُمْ شَکُّوا بَعْدَ الْیَقِینِ وَجَحَدُوا بَعْدَ الاْقْرارِ .

قالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ : فَحَمِدْتُ اللهَ تَعالی وَشَکَرْتُهُ وَدَعْوَتُ لَهُمْ بِالْحِفْظِ وَالرَّحْمَةِ وَسائِرِ الْخَیْراتِ .

پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) عرض کرد : خداوندا ! آیا زاهدان امّت من بیشترند یا زُهّاد بنیاسرائیل ؟ فرمود : مقدار زاهدان بنیاسرائیل در مقام مقایسه با زُهّاد امّت تو ، به اندازه یک موی سیاه در بدن یک گاو سفید است .

عرض کرد : چگونه چنین است در حالی که تعداد بنیاسرائیل بیشتر از تعداد امّت من است ؟ فرمود : چون آنها پس از یقین ، شک کردند و بعد از اقرار به حقیقت ، آن را انکار کردند .

پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند : من شکر و حمد خدای تعالی را بجا آوردم و دعا کردم که خداوند آنها را حفظ و رحمت فرماید و سایر خیرات را بر آنان نازل کند .

تشبیه تقوا

یا أحْمَدُ ! عَلَیْکَ بِالْوَرَعِ فَإنَّهُ رَأْسُ الدِّینِ وَوَسطُ الدِّینِ وَآخِرُ الدِّینِ .

إنَّ الْوَرَعَ بِهِ یُتَقَرَّبُ إلَی اللهِ تَعالی .

یا أحْمَدُ ! إنَّ الْوَرَعَ زَیْنُ الْمُؤْمِنِ وَعِمادُ الدِّینِ .

مَثَلُهُ کَمَثَلِ السَّفِینَةِ کَما أنَّ فِی الْبَحْرِ لا یَنْجُو إلاّ مَنْ کانَ فِیها وَکَذلِکَ لا یَنْجُو الزّاهِدُونَ إلاّ بِالْوَرَعِ .

یا أحْمَدُ ! ما عَرَفَنِی عَبْدٌ وَخَشَعَ لِی إلاّ وَخَشَعَ لَهُ کُلُّ شَیْء .

یا أحْمَدُ ! اَلْوَرَعُ یَفْتَحُ عَلَی الْعَبْدِ أبْوابَ الْعِبادَةِ فَیُکْرَمُ بِهِ الْعَبْدُ فِی الْخَلْقِ وَیَصِلُ بِهِ إلَی اللهِ عَزَّ وَجَلَّ .

ای احمد ! بر تو باد به تقوا ، که صدر و ساقه و ذیل دین ، تقوا است و به وسیله آن ، بنده می تواند به خداوند تعالی تقرّب یابد .

ای احمد ! تقوا ، زینت مؤمن و پایه و ستون دین است .

تقوا ، چونان کشتی است; همان گونه که از دریا جز با کشتی نمیتوان نجات یافت زاهدان نیز جز با تقوا نمی توانند نجات یابند .

ای احمد ! هیچکس نیست که مرا عبادت کند و در مقابل من خشوع کند مگر آنکه همه چیز در برابر او خاشع شود .

ای احمد ! تقوا درهای عبادت را به روی بنده می گشاید; در نتیجه ، بنده ، نزد خلق گرامی می شود و به وسیله آن به قرب خدای عزّوجلّ می رسد .

ارزش سکوت

یا أحْمَدُ ! عَلَیْکَ بِالصَّمْتِ فَإنَّ أعْمَرَ مَجْلِس قُلُوبُ الصّالِحِینَ وَالصّامِتِینَ وَإنَّ أخْرَبَ مَجْلِس قُلُوبُ المُتَکَلِّمِینَ بِما لا یَعْنِیهِمْ .

ای احمد ! بر تو باد سکوت و کم حرفی; چرا که آبادترین مجلس و محفل ، قلبهای صالحان و ساکنان و ساکتان و خرابترین مجلس و محفل ، قلبهای بیهوده گویان است .

اجزای عبادت و آثار روزه

یا أحْمَدُ ! إنَّ الْعِبادَةَ عَشْرَةُ أجْزاء .

تِسْعَةٌ مِنْها طَلَبُ الْحَلالِ فَإنْ طَیَّبْتَ مَطْعَمَکَ وَمَشْرَبَکَ فَأَنْتَ فِی حِفْظِی وَکَنَفِی .

قالَ : یا رَبِّ ! وَما أوَّلُ الْعِبادَةِ ؟ قالَ : أوَّلُ الْعِبادَةِ الصَّمْتُ وَالصَّوْمُ .

قالَ : یا رَبِّ ! وَما مِیراثُ الصَّوْمِ ؟ قال : اَلصَّوْمُ یُورِثُ الْحِکْمَةَ ، وَالْحِکْمَةُ تُورِثُ الْمَعْرِفَةَ ، وَالْمَعْرِفَةُ تُورِثُ الْیَقِینَ ، فَإذَا اسْتَیْقَنَ الْعَبْدُ لا یُبالِی کَیْفَ أصْبَحَ بِعُسْر أمْ بِیُسْر .

ای احمد ! عبادت ، ده بخش است ، نُه بخش آن دنبال کسب حلال بودن است پس اگر خوردنی و آشامیدنی خود را از راه حلال تهیّه کردی در حفظ و حمایت من خواهی بود .

پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) پرسید : خداوندا ! برترین و اولین عبادت چیست ؟ فرمود : آغاز عبادت ، روزه و سکوت است .

عرض کرد : پروردگارا ! اثر روزه چیست ؟ فرمود : روزه باعث پدید آمدن حکمت است و حکمت موجب شناخت و شناخت موجب یقین است ، پس هرگاه که بنده به مقام یقین رسید ، در بند سختی یا آسانی زندگی نیست .

توصیف بنده در وقت مرگ و پس از آن

وإذا کانَ الْعَبْدُ فِی حالَةِ الْمَوْتِ یَقُومُ عَلی رَأْسِهِ مَلائِکَةٌ بِیَدِ کُلِّ مَلَک کَأْسٌ مِنْ ماءِ الْکَوْثَرِ وَکَأْسٌ مِنَ الْخَمْرِ یَسْقُونَ رُوحَهُ حَتّی تَذْهَبَ سَکْرَتُهُ وَمَرارَتُهُ وَیُبَشِّرُونَهُ بِالْبَشارَةِ الْعُظْمی وَیَقُولُونَ لَهُ : طِبْتَ وَطابَ مَثْواکَ إنَّکَ تَقْدِمُ عَلَی الْعَزِیزِ الْکَرِیمِ الْحَبِیبِ الْقَرِیبِ .

فَتَطِیرُ الرُّوحُ مِنْ أیْدِی الْمَلائِکَةِ فَتَصْعَدُ إلَی اللهِ تَعالی فِی أسْرَعَ مِنْ طَرْفَةِ عَیْن وَلا یَبْقی حِجابٌ وَلا سَتْرٌ بَیْنَها وَبَیْنَ اللهِ تَعالی ، وَاللهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَیْها مُشْتاقٌ ، وَتَجْلِسُ عَلی عَیْن عِنْدَ الْعَرْشِ .

ثُمَّ یُقالُ لَها : کَیْفَ تَرَکْتِ الدُّنْیا ؟ فَتَقُولُ : إلـهی ! وَعِزَّتِکَ وَجَلالِکَ لا عِلْمَ لِی بِالدُّنْیا .

أنَا مُنْذُ خَلَقْتَنِی خائِفٌ مِنْکَ .

فَیَقُولُ اللهُ : صَدَقْتَ عَبْدِی کُنْتَ بِجَسَدِکَ فِی الدُّنْیا وَرُوحُکَ مَعِی .

فَأَنْتَ بِعَیْنِی سِرُّکَ وَعَلانِیَتُکَ .

سَلْ أُعْطِیَکَ وَتَمَنَّ عَلیَّ فَأُکْرِمَکَ .

هذِهِ جَنَّتِی مُباحٌ فَتَجْنَحَ فِیها .

وَهَذا جِوارِی فَاسْکُنْهُ .

فَتَقُولُ الرُّوحُ : إلـهی ، عَرَّفْتَنِی نَفْسَکَ فَاسْتَغْنَیْتُ بِها عَنْ جَمِیعِ خَلْقِکَ .

وَعِزَّتِکَ وَجَلالِکَ لَوْ کانَ رِضاکَ فِی أنْ أُقَطَّعَ سَبْعِینَ قَتْلَةً بِأَشَدِّ ما یُقْتَلُ بِهِ النّاسُ لَکانَ رِضاکَ أحَبَّ إلَیَّ .

ءَأُعْجَبُ بِنَفْسِی ؟ وَأَنَا ذَلِیلٌ إنْ لَمْ تُکْرِمْنِی وَأَنَا مَغْلُوبٌ إنْ لَمْ تَنْصُرْنِی وَأَنَا ضَعِیفٌ إنْ لَمْ تُقَوِّنِی وَأَنَا مَیِّتٌ إنْ لَمْ تُحْیِنِی وَلَوْلا سِتْرُکَ لاَفْتَضَحْتُ أوَّلَ مَرَّة عَصَیْتُکَ .

إلـهی کَیْفَ لا أطْلُبُ رِضاکَ وَقَدْ أکْمَلْتَ عَقْلِی حَتّی عَرَفْتُکَ وَعَرَفْتُ الْحَقَّ مِنَ الْباطِلِ وَالاْمْرَ مِنَ النَّهْیِ وَالْعِلْمَ مِنَ الْجَهْلِ وَالنُّورَ مِنَ الظُّلْمَةِ .

فَقالَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ : وَعِزَّتِی وَجَلالِی لا أَحْجُبُ بَیْنِی وَبَیْنَکَ فِی وَقْت مِنَ الاْوْقاتِ ، کَذلِکَ أفْعَلُ بِأَحِبّائِی .

وقتی که بنده من در حال سکرات مرگ باشد ، فرشتگان بالای سر او میایستند در حالی که به دست هر کدام از آنها جامی از آب کوثر و جامی از شراب بهشتی است ، به روح او می نوشانند تا سکرات موت و سختی آن از بین برود ، و او را به بشارتی بزرگ مژده می دهند و میگویند : خوش آمدی و مقدمت مبارک باد ! تو بر خدای عزیز ، کریم ، حبیب و نزدیک وارد میشوی .

پس روح او از جوار فرشتگان پرواز می کند و به پیشگاه پرودگار در کمتر از یک چشم به هم زدن صعود می کند و دیگر بین او و بین پروردگار ، پرده و حجابی نیست .

خداوند مشتاق دیدار اوست و او را لب چشمه های در کنار عرش می نشاند .

سپس به او می گوید : دنیا را چگونه رها کردی ؟ جواب می دهد : خدایا ! به عزّت و جلالت که من نسبت به دنیا شناختی ندارم .

من از آغاز تولّد از تو اندیشناک بودم .

خداوند میفرماید : راست گفتی ای بنده من .

تو جسمت در دنیا ، ولی روحت با من بود .

همه اسرار و کارهای آشکار تو در نظر من بود .

هرچه میخواهی درخواست کن تا به تو بدهم ، تمنّا کن تا برآورده سازم .

این بهشت من برای تو مباح است پس در آن پر و بال بگشا .

و این جوار من است پس در آن ساکن شو .

پس روح عرض میکند : خداوندا ! تو بودی که خودت را به من شناساندی ، پس من از همه خلایق به وسیله این معرفت و شناخت بینیاز شدم .

قسم به عزّت و جلالت که اگر رضایت تو در آن باشد که قطعه قطعه شوم و هفتاد بار به فجیعترین صورت کشته شوم; رضای تو برای من پسندیده است .

خداوندا ! من چگونه به خود مغرور باشم ، در حالی که اگر تو مرا گرامی نداری ، ذلیلم اگر تو مرا یاری نفرمایی ، مغلوب و شکست خورده ام .

اگر تو مرا تقویت نکنی ، ضعیف و ناتوانم .

اگر مرا با یاد خودت زنده نگردانی مُرده ام و اگر پرده پوشی تو نبود ، اوّلین باری که من گناه کردم ، رسوا میشدم .

خداوندا ! چگونه رضایت تو را طلب نکنم در حالی که عقل مرا کامل کردی تا تو را بشناسم و حق را از باطل و امر را از نهی و علم را از جهل و نور را از ظلمت تشخیص بدهم .

آنگاه خدای عزّوجلّ می فرماید : قسم به عزت و جلالم که بین تو و خود هیچ پرده و مانعی در هیچ زمانی ایجاد نمی کنم .

اینگونه با دوستانم رفتار می کنم .

حیات گوارا و جاوید

یا أَحْمَدُ ! هَلْ تَدْرِی أیُّ عَیْش أهْنَأُ وَأیُّ حَیاة أبْقی ؟ قالَ : اَللّهُمَّ ! لا .

قالَ : أمَّا الْعَیْشُ الهَنِیءُ فَهُوَ الَّذِی لا یَغْتَرُّ صاحِبُهُ عَنْ ذِکْرِی وَلا یَنْسی نِعْمَتِی وَلا یَجْهَلُ حَقِّی .

یَطْلُبُ رِضایَ لَیْلَهُ وَنَهارَهُ .

وَأَمَّا الْحَیاةُ الْباقِیَةُ فَهِیَ الَّتِی یَعْمَلُ لِنَفْسِهِ حَتّی تَهُونَ عَلَیْهِ الدُّنْیا وَتَصْغُرَ فِی عَیْنَیْهِ وَتَعْظُمَ الاْخِرَةُ عِنْدَهُ وَیُؤْثِرَ هَوایَ عَلی هَواهُ وَیَبْتَغِی مَرْضاتِی ]وَیُعَظِّمَنِی[ حَقَّ عَظَمَتِی وَیَذْکُرَ عِلْمِی بِهِ وَیُراقِبَنِی بِاللَّیْلِ وَالنَّهارِ عِنْدَ کُلِّ سَیِّئَة وَمَعْصِیَة وَیُنَقِّی قَلْبَهُ عَنْ کُلِّ ما أکْرَهُ وَیُبغِضَ الشَّیْطانَ وَوَساوِسَهُ .

لا یَجْعَلُ لاِبْلِیسَ عَلی قَلْبِهِ سُلْطاناً وَسَبِیلاً .

فَإذا فَعَلَ ذلِکَ أسْکَنْتُ فِی قَلْبِهِ حُبّاً حَتّی أجْعَلَ قَلْبَهُ لِی وَفَراغَهُ وَاشْتِغالَهُ وَهَمَّهُ وَحَدِیثَهُ مِنَ النِّعْمَةِ الَّتِی أنْعَمْتُ بِها عَلی أهْلِ مَحَبَّتِی مِنْ خَلْقِی ، وَأفْتَحُ عَیْنَ قَلْبِهِ وَسَمْعِهِ حَتّی یَسْمَعَ بِقَلْبِهِ وَیَنْظُرَ بِقَلْبِهِ إلی جَلالِی وَعَظَمَتِی وأُضِیِّقُ عَلَیْهِ الدُّنْیا وأُبَغِّضُ إلَیْهِ ما فِیها مِنَ اللَّذّاتِ وَأُحَذِّرُهُ مِنَ الدُّنْیا وَما فِیها کَما یُحَذِّرُ الرّاعِی غَنَمَهُ مِنْ مَراتِعِ الْهَلَکَةِ .

فَإذا کانَ هـکَذا یَفِرُّ مِنَ النّاسِ فِراراً وَیُنْقَلُ مِنْ دارِ الْفَناءِ إلی دارِ الْبَقاءِ وَمِنْ دارِ الشَّیْطانِ إلی دارِ الرَّحْمـنِ .

یا أحْمَدُ ! لاَُزَیِّنَنَّهُ بِالْهَیْبَةِ وَالْعَظَمَةِ فَهـذا هُوَ الْعَیْشُ الْهَنِیءُ وَالْحَیاةُ الْباقِیَةُ .

وَهـذا مَقامُ الرّاضِینَ .

ای احمد ! آیا میدانی زندگی گوارا و حیات جاوید چیست ؟ عرض کرد : نمیدانم ای خدا من .

فرمود : زندگی گوارا آن است که صاحب آن از یاد من غافل نگشته ، نعمت من را فراموش نکرده و نسبت به حق من جاهل نباشد .

روز و شب در پس کسب رضایت من است .

و اما حیات جاودان آن است که (صاحب آن) برای خود به گونه های عمل میکند که دنیا در نظرش بی ارزش و در چشمش کوچک و آخرت بزرگ و با عظمت است و خواسته من را بر خواسته خویش مقدم میدارد و در طلب رضای من است .

و حق مرا بزرگ میشمارد و همواره توّجه دارد که من نسبت به او آگاه هستم ، و شب و روز و هر وقت که میخواهد گناه و معصیتی بکند ، میداند که من مواظب او هستم و قلب خود را از هرچه که نمیپسندم پاک میکند و نسبت به شیطان و وسوسه های او کینه می ورزد .

و برای ابلیس هیچ راه سلطه و نفوذی در مملکت دل خویش باقی نمیگذارد .

وقتی که چنین حالات و روحیاتی پیدا کرد ، در قلب او عشق و محبّتی میگذارم که قلب و فراغت و اشتغال و تلاش او منحصراً برای من باشد و سخن او را همواره ذکر نعمتهایی که بر اهل محبّت خویش ارزانی داشته ام قرار میدهم ، و چشم و قلب او را میگشایم تا با گوش جانش بشنود و با چشم قلبش جلال و عظمت من را ببیند .

و دنیا را بر او تنگ میگردانم و نسبت به لذّتهای دنیایی در او کینه ای به وجود می آورم .

و از دنیا او را به گونه ای بر حذر میدارم که شبان ، گوسفندان خود را از چریدن در چراگاههای خطرناک و هلاکت آفرین بر حذر میدارد .

پس وقتی که چنین شد به شدّت از مردم فرار میکند ، و از دنیای فانی به سرای باقی و از عالم شیطنت به سرزمین رحمت منتقل میشود .

ای احمد ! من چنین کسی را لباس هیبت و عظمت میپوشانم .

و این است زندگی گوارا و حیات ابدی ، و این است مقام اهل رضا .

پاداش طالبان رضای حق

فَمَنْ عَمِلَ بِرِضائِی أُلْزِمُهُ ثَلاثَ خِصال : أُعَرِّفُهُ شُکْراً لا یُخالِطُهُ الْجَهْلُ وَذِکْراً لا یُخالِطُهُ النِّسْیانُ وَمَحَبَّةً لا یُؤْثِرُ عَلی مَحَبَّتِی مَحَبَّةَ الَْمخْلُوقِینَ .

فَإذا أحَبَّنِی أحْبَبْتُهُ وَأفْتَحُ عَیْنَ قَلْبِهِ إلی جَلالِی .

فَلا أُخْفِی عَلَیْهِ خاصَّةَ خَلْقِی .

فَأُناجِیهِ فِی ظُلَمِ اللَّیْلِ وَنُورِ النَّهارِ حَتّی یَنْقَطِعَ حَدِیثُهُ مِنَ الَْمخْلُوقِینَ وَمُجالَسَتُهُ مَعَهُمْ وَأُسْمِعُهُ کَلامِی وَکَلامَ مَلائِکَتِی وَأُعَرِّفُهُ السِّرَّ الَّذِی سَتَرْتُهُ عَنْ خَلْقِی ، وَأَلْبَسْتُهُ الْحَیاءَ حَتّی یَسْتَحْیِیَ مِنْهُ الْخَلْقُ کُلُّهُمْ وَیَمْشِی عَلی أَرْض مَغْفُوراً لَهُ وَأَجْعَلُ قَلْبَهُ واعِیاً وَبَصِیراً وَلا أُخْفِی عَلَیْهِ شَیْئاً مِنْ جَنَّة وَلا نار وَأُعَرِّفُهُ بِما یَمُرُّ عَلَی النّاسِ فِی یَوْمِ الْقِیامَةِ مِنَ الْهَوْلِ وَالشِّدَّةِ وَما أُحاسِبُ بِهِ الاْغْنِیاءَ وَالْفُقَراءَ وَالْجُهّالَ وَالْعُلَماءَ وَأُنَوِّرُ لَهُ فِی قَبْرِهِ وَأُنْزِلُ عَلَیْهِ مُنْکَراً یَسْأَلُهُ وَلا یَری غَمَّ الْمَوْتِ وَظُلْمَةَ الْقَبْرِ وَاللَّحْدِ وَهَوْلَ الْمُطَّلَعِ حَتّی أنْصِبَ مِیزانَهُ وَأنْشُرَ لَهُ دِیوانَهُ .

ثُمَّ أَضَعُ کِتابَهُ فِی یَمِینِهِ فَیَقْرَأُهُ مَنْشُوراً ثُمَّ لا أجْعَلُ بَیْنِی وَبَیْنَهُ تَرْجُماناً .

فَهذِهِ صِفاتُ الُْمحِبِّینَ .

هرکس که عمل به رضای من کند ، سه خصلت به او میبخشم که همواره با آنها به سر میبرد : به او نحوه شکر گزاری را میآموزم که هرگز آمیخته با جهل و نادانی نباشد .

و به او ذکر و یاد خودم را به گونهای میآموزم که هیچ گاه فراموشی از یاد من برای او حاصل نشود .

و به او عشقی میدهم که هرگز محبّت دیگران را بر محبّت من مقدّم ندارد .

پس وقتی که به من عشق ورزید ، من نیز به او عشق میورزم و چشم دل او را به جلای خویش میگشایم .

پس دوستان خاص خود را از او مخفی نمی کنم و در شب تار و روز روشن با او به مناجات می پردازم تا حدی که از گفتگو و همنشینی با دیگران خودداری نماید .

و سخن خودم و فرشتگانم را به گوش او می رسانم ، او را بر اسراری که دیگران را از آن محروم کرده ام ، آگاه می گردانم و به او جامه حیا می پوشانم به گونه ای که همه از او شرم و حیا داشته باشند .

بر روی زمین راه می رود در حالی که گناهش آمرزیده است .

و قلب او را آگاه و بصیر می گردانم ، و چیزی را از بهشت و جهنم از او مخفی نمی کنم و آنچه را که بر مردم در رستاخیز می گذرد در همین دنیا به او نشان می دهم که چه صحنه های هولناک و وحشتناکی وجود دارد و چگونه ثروتمندان و فقرا و دانشمندان و نادانان را محاکمه و محاسبه می کنم .

و قبر او را نورانی کرده و فرشتهای (منکر) را می فرستم تا از او سؤال کند .

او ناراحتی مرگ و تاریکی قبر و لحد و وحشت عالم برزخ را نمیبیند ، تا آنگاه که برای سنجش اعمال او میزان را نصب و نامه عملش را باز می کنم .

و بین خود و او هیچ مترجمی قرار نمی دهم .

این صفات عاشقان من بود .

وحدت در اراده و زبان

یا أحْمَدُ ! اِجْعَلْ هَمَّکَ هَمّاً واحِداً ، فَاجْعَلْ لِسانَکَ لِساناً واحِداً وَاجْعَلْ بَدَنَکَ حَیّاً لا یَغْفُلُ أبَداً ، مَنْ غَفَلَ لا أُبالِی بِأَیِّ واد هَلَکَ .

ای احمد ! اراده خود را یک اراده قرار بده; در نتیجه زبانت را یک زبان قرار بده ، و بدنت را زنده بدار ، هرگز غفلت پیدا نکن .

کسی که از اهل غفلت باشد من در بند آن نیستم که در کدام وادی هلاک میشود .

ضرورت استفاده از عقل

یا أحْمَدُ ! اِسْتَعْمِلْ عَقْلَکَ قَبْلَ أنْ یَذْهَبَ .

فَمَنِ اسْتَعْمَلَ عَقْلَهُ لا یُخْطِئُ وَلا یَطْغی .

یا أحْمَدُ ! أنْتَ لا تَغْفَلُ أبَداً .

مَنْ غَفَلَ عَنِّی لا أُبالِی بِأَیِّ واد هَلَکَ .

ای احمد ! عقل خود را قبل از آنکه از دست برود به کار انداز .

هرکس که از عقل خود استفاده کند اشتباه و طغیان نمیکند .

ای احمد ! هرگز غفلت نداشته باش .

هرکس که از من غفلت داشته باشد برای من مهمّ نیست که در کدام وادی به هلاکت می رسد .

دلیل برتری پیامبر اسلام بر سایر پیامبران

یا أحْمَدُ ! هَلْ تَدْرِی لاِیِّ شَیْء فَضَّلْتُکَ عَلی سائِرِ الاْنْبِیاءِ ؟ قالَ : اَللّهُمَّ ! لا .

قالَ : بِالْیَقْینِ وَحُسْنِ الْخُلْقِ وَسَخاوَةِ النَّفْسِ وَرَحْمَة بِالْخَلْقِ وَکَذلِکَ أوْتادُ الاْرْضِ لَمْ یَکُونُوا أوْتاداً إلاّ بِهـذا .

ای احمد ! آیا میدانی که چرا تو را بر سایر پیامبران برتری و فضیلت دادم ؟ عرض کرد : خیر ، نمی دانم ای خدای من .

فرمود : بواسطه یقین و خوش اخلاقی و سخاوت و مهربانی با مردم .

و همچنین برگزیدگان و اوتاد زمین هم که اوتاد زمین شدند به خاطر همین صفات و ویژگیهاست .

آثار کم خوری و کم حرفی

یا أحْمَدُ ! إنَّ الْعَبْدَ إذا جاعَ بَطْنُهُ وَحَفِظَ لِسانَهُ عَلَّمْتُهُ الْحِکْمَةَ .

وَإنْ کانَ کافِراً تَکُونُ حِکْمَتُهُ حُجَّةً عَلَیْهِ وَوَبالاً ، وَإنْ کانَ مُؤْمِناً تَکُونُ حِکْمَتُهُ لَهُ نُوراً وَبُرْهاناً وَشِفاءً وَرَحْمَةً ، فَیَعْلَمُ ما لَمْ یَکُنْ یَعْلَمُ وَیُبْصِرُ ما لَمْ یَکُنْ یُبْصِرُ .

فَأوَّلُ ما أُبَصِّرُهُ عُیُوبَ نَفْسِهِ حَتّی یَشْغَلَ بِها عَنْ عُیُوبِ غَیْرِهِ وَأُبَصِّرُهُ دَقائِقَ الْعِلْمِ حَتّی لا یَدْخُلَ عَلَیْهِ الشَّیْطانُ .

ای احمد ! وقتی که بنده شکمش گرسنه و زبانش از گفتار محفوظ باشد به او حکمت می آموزم پس اگر این انسان کافر باشد این حکمت به ضرر او و حجّتی علیه خود او خواهد بود ولی اگر مؤمن باشد حکمت او نور و برهان و شفا و رحمت است .

پس آنچه را که تاکنون نمیدانسته ، اکنون می داند و آنچه را که تاکنون نمیدیده ، اکنون می بیند .

پس نخستین چیزی را که میبیند عیوب خویش است قبل از آن که به عیب دیگران بپردازد ، و ریزه کاریها و دقائق علمی را به او می نمایانم تا شیطنت در - قلب و فکر و اندیشه - او وارد نگردد .

لزوم حفظ زبان

یا أحْمَدُ ! لَیْسَ شَیْءٌ مِنَ الْعِبادَةِ أَحَبَّ إلَیَّ مِنَ الصَّمْتِ وَالصَّوْمِ .

فَمَنْ صامَ وَلَمْ یَحْفَظْ لِسانَهُ کانَ کَمَنْ قامَ وَلَمْ یَقْرَأْ فِی صَلاتِهِ فَأُعْطِیهِ أجْرَ الْقِیامِ وَلَمْ أُعْطِهِ أجْرَ الْعابِدِینَ .

ای احمد ! هیچ عبادتی نزد من از سکوت و روزه محبوبتر نیست .

پس هر کس که روزه بگیرد و زبان خود را حفظ نکند مثل کسی است که به نماز بایستد ولی چیزی نخواند .

پس به چنین نمازگزاری فقط پاداش بپاخاستن او را میدهم ولی پاداش عبادت کنندگان را به وی نخواهم داد .

اوصاف عابدان

یا أَحْمَدُ ! هَلْ تَدْرِی مَتی یَکُونُ لِیَ الْعَبْدُ عابِداً ؟ قالَ : لا یا رَبِّ ! قالَ : إذَا اجْتَمَعَ فِیهِ سَبْعُ خِصال .

وَرَعٌ یَحْجُزُهُ عَنِ الَْمحارِمِ ، وَصَمْتٌ یَکُفُّهُ عَمّا لا یَعْنِیهِ ، وَخَوْفٌ یَزْدادُ کُلَّ یَوْم مِنْ بُکائِهِ ، وَحَیاءٌ یَسْتَحْیِی مِنِّی فِی الْخَلاءِ ، وَأَکْلُ ما لا بُدَّ مِنْهُ ، وَیُبْغِضُ الدُّنْیا لِبُغْضِی لَها ، وَیُحِبُّ الاْخْیارَ لِحُبِّی لَهُم .

ای احمد ! آیا میدانی که چه هنگام بنده من ، بنده واقعی و عابد راستین محسوب میشود ؟ عرض کرد : خیر ای پروردگار من .

فرمود : وقتی که هفت خصلت در او جمع گردد ، شایسته این نام خواهد شد : ۱ - تقوایی که او را از محرّمات حفظ کند .

۲ - سکوتی که او را از حرف بیهوده مهار کند .

۳ - ترسی که هر روز به واسطه آن گریهاش افزون گردد .

۴ - حیایی که در خلوت از من شرم بنماید .

۵ - خوردن به اندازه ای که رفع نیاز او شود .

۶ - کینه نسبت به دنیا به جهت آن که من نسبت به آن کینه دارم .

۷ - عشق به خوبان به دلیل آن که من به آنها عشق میورزم .

اوصاف عاشقان حق

یا أَحْمَدُ ! لَیْسَ کُلُّ مَنْ قالَ أُحِبُّ اللهَ أَحَبَّنِی حَتّی یَأْخُذَ قُوتاً وَیَلْبِسَ دُوناً وَیَنامَ سُجُوداً وَیُطِیلَ قِیاماً وَیَلْزِمَ صَمْتاً وَیَتَوَکَّلَ عَلَیَّ وَیَبْکِیَ کَثِیراً وَیَقِلَّ ضِحْکاً وَیُخالِفَ هَواهُ وَیَتَّخِذَ الْمَسْجِدَ بَیْتاً وَالْعِلْمَ صاحِباً وَالزُّهْدَ جَلِیساً وَالْعُلَماءَ أحِبّاءَ وَالْفُقَراءَ رُفَقاءَ وَیَطْلُبَ رِضایَ وَیَفِرَّ مِنَ الْعاصِینَ فِراراً وَیَشْغَلَ بِذِکْرِی اشْتِغالاً وَیُکْثِرَ التَّسْبِیحَ دائِماً وَیَکُونَ بِالْعَهْدِ صادِقاً وَبِالْوَعْدِ وافِیاً وَیَکُونَ قَلْبُهُ طاهِراً وَفِی الصَّلاةِ ذاکِیاً وَفِی الْفَرائِضِ مُجْتَهِداً وَفِیما عِنْدِی مِنَ الثَّوابِ راغِباً وَمِنْ عَذابِی راهِباً وَلاِحِبّائِی قَرِیباً وَجَلِیساً .

ای احمد ! هرکس که ادّعای عشق و محبّت من بکند این طور نیست که عاشق من باشد .

کسی عاشق من است که : غذایش اندک ، لباسش خشن و خوابش در حال سجده و نمازش طولانی باشد و همواره سکوت پیشه کند و بر من توکّل بنماید و گریه زیاد و خنده کم بکند و با هوس مخالفت کند و مسجد را به عنوان خانه خود و دانش را رفیق خود انتخاب کند ، و در طلب رضای من باشد و از تبهکاران دوری گزیند و به یاد و ذکر من مشغول و همواره در حال تسبیح و تقدیس من باشد ، در پیمان خود صادق و به عهد خود وفادار باشد ، قلبش پاک و در نماز ملتهب و برافروخته و در انجام واجبات کوشا و نسبت به پاداشی که نزد من است راغب و مایل و از عذاب من هراسناک و با عاشقان من نزدیک و همنشین باشد .

تأثیر دنیا دوستی

یا أحْمَدُ ! لَوْ صَلَّی الْعَبْدُ صَلاةَ أهْلِ السَّماءِ وَالاْرْضِ وَصامَ صِیامَ أهْلِ السَّماءِ وَالاْرْضِ وَطَوی مِنَ الطَّعامِ مِثْلَ الْمَلائِکَةِ وَلَبِسَ لِباسَ الْغازِی ثُمَّ أری فِی قَلْبِهِ مِنْ حُبِّ الدُّنْیا ذَرَّةً أوْ سُمْعَتِها أوْ رِیاسَتِها أوْ حِلْیَتِها أوْ زِینَتِها لا یُجاوِرُنِی فِی دارِی وَلاَنْزَعَنَّ مِنْ قَلْبِهِ مَحَبَّتِی وَعَلَیْکَ سَلامِی وَمَحَبَّتِی (وَرَحْمَتِی) وَالْحَمْدُ للهِِ رَبِّ الْعالَمیِنَ .

ای احمد ! اگر کسی به اندازه اهل آسمان و زمین نماز بخواند و به اندازه اهل آسمان و زمین روزه بگیرد و مانند فرشتگان چیزی نخورد و مانند برهنگان لباس نپوشد ، ولی من ذرّهای از محبّت دنیا یا سُمعه و ریا یا ریاست دنیا یا زخارف و تشریفات دنیایی را در دل او بیابم ، او را از همنشینی خودم محروم می کنم و محبّتم را از قلبش بیرون می نمایم .

سلام و رحمت و محبّت من بر تو باد ، و ستایش مخصوص پروردگار عالمیان است .

فهرست مطالب

مقدّمه مؤلّف ۲

برترین اعمال ۴

شایستگان محبّت خداوند ۴

پارساترین مردمان ۵

دوری از خوی بچگانه ۶

عوامل تقرب به پروردگار ۷

گرسنگی و سکوت ، خلوت و سجود ۷

اوصاف و مقام اولیای خداوند ۹

اوصاف دنیا زدگان ۱۱

اوصاف اهل آخرت ۱۳

پاداش زاهدان ۱۴

اوصاف زاهدان ۱۶

زاهدان امّت پیامبر و بنی اسرائیل ۱۷

تشبیه تقوا ۱۷

ارزش سکوت ۱۸

اجزای عبادت و آثار روزه ۱۹

توصیف بنده در وقت مرگ و پس از آن ۱۹

حیات گوارا و جاوید ۲۲

وحدت در اراده و زبان ۲۶

ضرورت استفاده از عقل ۲۶

آثار کم خوری و کم حرفی ۲۷

اوصاف عابدان ۲۸

اوصاف عاشقان حق ۲۹

تأثیر دنیا دوستی ۳۰

فهرست مطالب