# ستایش برای خداست؛ آن نخستینِ بیآغاز و آن واپسینِ بیانجام.
او که دیدهی بینندگان از دیدنش فرو مانَد، و اندیشهی وصف کنندگان ستودنش نتواند.
# آفریدگان را به قدرت خود آفرید،
و به خواستِ خویش بر آنان جامهی هستی پوشید.
آنگاه ایشان را به راهی که میخواست رهسپار کرد،
و به جادهی محبّت خود روان گردانید.
# آفریدگان نتواند از حدّی که خدا برایشان مقرّر ساخته است، قدمی پیش و پس بگذارند.
برای هر یک از آنان روزیام معلوم و به اندازه قرار داده است؛
آن گونه که هیچ کس نتواند از آن کس که خدا فراوان به او داده، چیزی بکاهد،
و به آن کس که اندک به او بخشیده، چیزی بیفزاید.
# سپس برای زندگیاش پایانی مشخص و زمانی معیّن قرار داد که با روزهای عمرش به سوی آن گام بر میدارد،
و با سالهای روزگار خویش بدان نزدیک میشود؛
تا چون واپسین گامها را بردارد
و عمرش به سرآید، جان او را بستاند
و به سوی پاداش بسیار یا عذاب وحشتبار خود روان سازد،
«تا آنان را که بد کردهاند، به سبب کردارشان، سزا دهد،
و آنان را که نیکی کردهاند، جزا بخشد»؛ و این، نشانِ دادگری اوست.
ادامه مطلب ...
سهشنبه 20 فروردینماه سال 1387 ساعت 05:03 ب.ظ