حضرت به فرزند خود امام حسن ـ علیه السّلام ـ فرمود: پسر جانم، چها

حضرت به فرزند خود امام حسن ـ علیه السّلام ـ فرمود: پسر جانم، چهار نکته در فضایل و چهار نکته در رذایل از من یاد گیر تا هیچ چیز به تو ضرر نرسانَد: بى نیازترین بى نیازى عقل است; بزرگترین نادارى نابخردى است; بالاترین وحشت، خودپسندى است; و ارزنده ترین تبار، اخلاق نیکوست.

 

فرزند جانم، از دوستى با احمق بپرهیز، که اگر خواهد به تو سودى رسانَد سرانجام به تو ضرر زند; از دوستى با بخیل نیز دورى کن، که آنچه را سخت بدان نیازمندى از تو مضایقه کند; و همچنین از دوستى با فاسق و فاجر بپرهیز، که تو را به پشیزى فروشد; و بالاخره با دروغگو هرگز دوست مشو، که چونان سراب است و با جادوى کلامش دور را نزدیک، و نزدیک را دور جلوه دهد.

نهج البلاغه حکمت 37

سخنان حکیمانه ی امام علی علیه السلام(۱)

*گناهى که شرمسارت سازد، نزد خدا بهتر است از کار نیکویى که خودپسندیت آرد.
*ارزش هر کس همسنگ همّت اوست و راستىِ او به اندازه جوانمردى او و شجاعت او همتاى شرم و حیاى او و عفّت او همپاى غیرت او.
*پیروزى به دوراندیشى است، و دوراندیشى به جولان فکر است، و جولان فکر به رازدارى است.
*امام ـ علیه السّلام ـ درباره «خَبّاب بن اَرَت» فرمود: خدا رحمت کند خبّاب را که از صمیم دل اسلام آورد، و هجرتش از روى اطاعت بود، و به قدر حاجت قناعت مى کرد، و از خداوند خشنود بود، و زندگى او جهاد بود.
خوشا آنان که همواره به یاد رستخیزند، و کارشان پسند دیوان محاسبات الهى است، و به زندگى ساده آبرومندانه بسنده کنند، و از خداوند شادمان باشند.
*بخشندگى و کرَم آن است که قبل از درخواست نیازمند باشد، امّا پس از درخواست، یا از سر شرمندگى است و یا از ترس نکوهش.
*صبر بر دو گونه است: صبر بر آنچه ناخوش مى دارى، و دیگر صبر از آنچه دوست مى دارى .نادارى پسندیده نیست

بعثت

بعثت حضرت نبی اکرم حضرت محمد مصطفی امین وحی الهی وآخرین چراغ تابناک نبوت بر تمامی مسلمانان بخصوص شیعیان شاه ولایت ،امیرالمومنین ،امام علی علیه السلام تبریک و تهنیت باد.
اللهم صل علی محمد و آل محمدوعجل فرجهم
کلماتی گهربار از آن بزرگوار:
احسان و نیکی ان است که خدا را به گونه ای بپرستی که گویا او را می بینی چه اگر تو او را نبینی او تورا می بیند.
همانا بخیل ترین مردم کسی که از سلام کردن هم بخل ورزد وبخشنده ترین مردم کسی است که جان ومال خود را در راه خدا ببخشد.

کـلام حق و باطـل

کـلام
حق و باطـل

سخن حقّى است که باطل از آن خواسته اند. آرى فرمان، فرمان خداست، امّا اینان حکومت و قانون را منکرند. بى تردید مردم از داشتن زمامدار ناگزیرند، چه نیکوکار و چه تبهکار، تا در پرتو حکومتش مؤمن به کار و سازندگى پردازد و کافر زندگى کند. و بدین ترتیب دنیا بچرخد و روزگار بسر آید، نیز بیت المال سامان گیرد و دشمن از پا درآید، راهها امن و آباد گردد، و حقّ ضعیف از قوى ستانده شود تا نیکوکار از شرّ بدکردار در امان مانَد و به راحتى زیَد.

خطـبه 40

متن کامل نهج البلاغه

هوش باشـید که اجل بى خبر آید


هوش باشـید که اجل بى خبر آید

امّا بعد، بى تردید دنیا روى برتافته و بانگ وداع سر داده است، و آخرت روى کرده و بناگاه دررسد.بهوش باشید که امروز، روز آمادگى، و فردا هنگامه مسابقه و پیشتازى است و در این پیشتازىِ سرنوشت ساز، بهشت را به مسابقه گذاشته اند، و دوزخ سرانجامِ واماندگان خواهد بود.
راستى کسى نیست که پیش از رسیدن اجل، از لغزشهایش توبه کند؟ آیا کارگزارى نیست که پیش از روز اندوه و افسوس، براى خود قدمى بردارد؟
آگاه باشید که شمایان در غفلت آرزوها بسر مى برید و مرگ در پشت آن کمین کرده است. پس آن که در روزگار فرصت و پیش از رسیدن مرگ، دست به کار خیر و اطاعت الهى شود، از آن سود برَد و مرگ بدو زیانى نرسانَد، امّا آن که در هنگامه فرصت، کوتاهى کند تا مرگ فرصتها را به کام خود برَد، خسارت بیند و مرگ او را زیان رسانَد.بهوش باشید همان گونه که در روزگار ترس و بلا خدمت و اطاعت کنید، در هنگامه خوشى و رفاه نیز چنین باشید. براستى ندیدم سعادت و ارزشى چون بهشت را که مشتاقان آن از غفلت به خواب روند، و نیز خطر و بلایى را همچون دوزخ ندیدم که فراریان از آن این گونه آسوده بخوابند!
بهوش باشید آن که از حق سود نبرَد، از باطل زیان خواهد برد، و آن که به راه مستقیم هدایت نشود، گمراهى او را به پستى و بدبختى کشانَد. آگاه باشید که شمایان به کوچ کردن و توشه برچیدن مأمورید.
بى تردید از بزرگترین چیزى که بر شما مى ترسم، پیروى از خواهش نفس و آرزوى دراز است. در دنیا چنان از آن توشه برگیرید که فرداى قیامت در امان بمانید.
شریف رضى گوید: اگر کلامى باشد که مردم را به زهد و پارسایى
در دنیا کشانَد و به تلاش در راه آخرت وادارد، همین کلام است و بس; کلامى که پیوند آرزوهاى طلایى را قطع کند و شعله پندپذیرى و بى رغبتى را بیفروزد.و از آن شگفت تر این سخن «أَلا وَ إِنَّ الْیَوْمَ الْمِضْمار...» است که در آن علاوه بر بلندى و زیبایى لفظ و عظمت مفهوم و محتوا و مثال درست و تشبیهى بهنجار، رازى شگفت و نکته اى ظریف نهفته و آن «السَّبْقَةُ الْجَنَّةُ و الْغایَةُ النّار» است که «جایزه بهشت» و «سزاى دوزخ» را با دو لفظ گوناگون بیان فرموده است: کلمه «مسابقه» را در مورد «بهشت» به کار برده و براى دوزخ که سرانجام تبهکاران و نافرمانان است، کلمه «غایت» (سرانجام) را آورده است. زیرا مسابقه به سوى هدفى مطلوب و مورد علاقه صورت مى گیرد که این با بهشت سازگار است ولى در مورد دوزخ چنین نیست. پس، از نظر معنى و مناسبت، کلمه «مسابقه» براى دوزخ درست نیست بلکه از کلمه «سرانجام» استفاده شده که مناسب آن است، زیرا پایان کار، گرچه به دلخواه نباشد، خواه ناخواه خواهد آمد.
در این جمله زیبا و ادبى بیندیش که باطن آن شگفت، و ژرفاى آن پرمعنى و ظریف است، و کلمات امام ـ درود خدا بر او ـ اینچنین است. در بعضى از نسخه ها کلمه «سُبقه» به ضمّه آمده است که معناى آن جایزه در مسابقه است که تقریباً نزدیک با معناى قبلى است، زیرا جایزه را براى کار ناپسند ندهند بلکه به کار پسندیده دهند.

خطـبه 28

ایمان از دیدگاه امیر مومنان

از امام درباره ایمان پرسیدند، فرمود: ایمان بر چهار پایه استوار است: صبر، یقین، عدل، و جهاد.

امّا صبر بر چهار شاخه است: آرزومندى، ترس، زهد، و انتظار.
پس آن که مشتاق بهشت باشد از دل و جان شهوت پرستى را وانهد، و هرکس از آتش دوزخ بهراسد از گناهان بپرهیزد، و آن کس که در دنیا زهد ورزد مصیبتها بر او آسان گردد، و کسى که در انتظار مرگ باشد در خیرات سرعت گیرد.
پند(30)

به ظاهر دین اکتفا نکنید



روزگارى بر مردم فرارسد که از قرآن جز «نشانى» نمانَد و از اسلام جز «نامى». در آن روز مسجدها از نظر بنا، آباد و از نظر هدایت، ویران خواهد بود و نمازگزاران و سازندگان آن بدترین مردم روى زمین اند. از ایشان فتنه و فساد آید و لانه گناه و پلشتى باشند. آن که خواهد از شرّشان کناره گزیند بدان دراندازندش، و آن که خواهد از آنان فاصله گیرد و پیرویشان نکند بکشانندش.
خداى سبحان درباره آنان فرماید: به خداییم سوگند، بر آنان فتنه و بلایى فرستم که بردباران هم در آن حیران بمانند، و این حتمى است. از خداوند خواستاریم که از لغزشها و غفلتهامان درگذرد.
پندنهج البلاغه 361

پند های نهج البلاغه (2)


آن که طمع را شعار ساخت شخصیّت خود را باخت، و آن کس که سفره دل نزد هر کس بگشاد به خفّت و خوارى خود رضایت داد، و هر کس که زبانش فرمانرواى او باشد ارزش خود از دست خواهد داد.