دعــــــــا

دعــــــــا
فقط صحنه ی خواندن خدا نیست، که عرصه ی شناختن او هم هست؛ منولوگ نیست، دیالوگ هم هست، سخن گفتنی دوسویه است ودر این مکالمه و مخاطبه است که هم انس حاصل می شود هم شناخت ؛ هم پالایش روح میشود، هم تقویت ایمان ؛ هم دل خرسند می گردد، هم خرد. و چنین است که آدمی به تمامیت خویش در محضر تمامیت طلب ربوبی حاضر می شود ونه دستار که سر را هم می بازد، و نه به اضطرار عاقلانه، که به اختیارعاشقانه می شکند. معشوق، همه ی وجود عاشق را از جان ودل وخرد می خرد واستیفا می کند واین سودای خوش عاقبت در صحنه ی پر صفای دعا صورت می گیرد که سیرابی سیرت و سریرت در اوست .
در دعا هم ازنیازعاشق سخن میرود،هم از ناز معشوق؛ هم از احتیاج این، هم از اشتیاق او؛ هم از انس، هم از خوف؛ هم از محبت، هم از معرفت؛ هم ازتوبه وانابت، هم از کرم واجابت؛ هم از حاجات معیشتی وزمینی، هم از مطلوبات آرمانی وآسمانی؛ هم از تسلیم، هم از تعلیم. وچیست جز دعاکه این همه نعمت و برکات از دامان وآستین آن سخاوتمندانه فرو ریزد وآن همه خدمات وحسنات که کریمانه از دست او برخیزد؟
« دکتر عبدالکریم سروش»
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد