چرا مى گریزى ؟

بظلمت زنور خدا مى گریزى
تو لب تشنه زآب بقا مى گریزى
زمادر بود مهربانتر خدایت
تو جاهل بقهر از خدا مى گریزى
خدا خواندت تا عطایت نماید
تو اى بینوا از عطا مى گریزى
ففروا الى الله فرموده یزدان
چرا سوى نفس و هوا مى گریزى
بهر جا روى سایه لطف او هم
ز دنبالت آید کجا مى گریزى
اگر مى گریزى ز بیگانه بگریز
چرا دیگر از آشنا مى گریزى
سراپا دردى و محتاج درمان
چرا از طبیب و دوا مى گریزى
بیا اى گنهکار آلوده دامن
زدریاى رحمت چرا مى گریزى
شفاى تو در بارگاه حسین است
کجا آخر از این سرا مى گریزى
دهد مژده ات کعبه خار مغیلان
حسانا چرا از بلا مى گریزى

از حسان
کتاب الکترونیکی گنجینه ی جواهر
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد