سعدى گوید: شکم بى هنر

گوش تواند که همه عمر وى
* *نشنود آواز دف و چنگ ونى .
دیده شکیبد زتماشاى باغ
* بى گل و نسرین به سر آرد دماغ .
گر نبود بالش آکنده پر
*خواب توان کرد حجر زیر سر.
ور نبود دلبر هم خوابه پیش
*دست توان کرد در آغوش خویش .
وین شکم بى هنر پیچ پیچ
*صبر ندارد که بسازد به هیچ .

$$$$$$$$$شیخ بهائى در جوابش گوید $$$$$$$$$$$$$$$

گر نبود خنگ مطلى لگام
******زد بتوان بر قدم خویش گام .
ور نبود مشربه از رز ناب
*******با دو کف دست توان خورد آب .
ور نبود بر سر خوان آن و این
*******هم بتوان ساخت به نان جوین .
ورنبود جامه اطلس تو را
*******دلق کهن ساتر تن بس تو را.
شانه عاج ار نبود بهر ریش
*******شانه توان کرد به انگشت خویش .
جمله که بینى همه دارد عوض
*******وز عوضش گشته میسر غرض .
آنچه ندارد عوض اى هوشیار
*******عمر عزیز است غنیمت شمار.
گنجینه ی جواهر
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد