قلب

پاره گوشتى به رگ حیات انسان آویخته است که از شگفت انگیزترین اعضاى او، یعنى قلب است که زمینه هایى از حکمت و نیز ضدّ آن را در خود جا دهد. 

 پس اگر امید در آن پدید آید طمع به سراغش رود و او را خوار سازد، 

 و اگر طمع هجوم آورَد حرص او را هلاک خواهد ساخت، 

 و اگر ناامیدى چیره شود اندوه او را از پا درآورَد، 

 و اگر خشم بر او عارض شود تندخویى حاکم گردد، 

 و اگر رضامندى او را خوشبخت سازد عنان اختیار از کف دهد،  

 و اگر ترس او را فراگیرد دست روى دست گذارد، 

 و اگر امنیّت دامنگستر شود غرور و غفلت آن را از او رباید، 

 و اگر مصیبتى بدو رسد جزع و فزع رسوایش کند، 

 و اگر به مالى دست یازد طغیان کند،  

 و اگر دچار تهیدستى شود در دام بلا افتد، 

 و اگر گرسنگى او را به ستوه آورَد ناتوانى زمینگیرش کند، 

 و اگر سیرى از حد گذرد پرخورى او را بیازارد. 

 پس هر کوتاهى او را ضرر رسانَد و هر تندروى براى او فساد آورَد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد